با انتشار یک عکس دنیایی را به چالش بکشان

دیروز یکی از دوستانم یک تصویر برایم ارسال کرد.

ظاهرا تصویر مربوط به یک کلاس مجازی در دانشگاه هاروارد بود.

 

تعداد زیادی مانتیور روی یک صفحه بزرگ نصب شده بود و در هریک از مانتیورها تصویر یک فرد نمایش داده می شد. اتاقی که استاد در آن مشغول تدریس بود به اتاق فرمان شباهت داشت.

 

معلم روبروی مانتیور در حالی که حضور فعالانه‌ای داشت مشغول به صحبت بود.

در چهره بعضی از افراد می توانستی کنجکاوی را ببینی و عده ای دیگر لبخند بر لب داشتند.

یک دستگاه عجیب داخل اتاق به چشم می خورد.

 

در بخش دیگر از این فضا دو مانتیور بزرگ دیده میشد که بر روی دیوار نصب شده بود و در  تصویر تکمیلی بعدی مشخص بود که استاد قادر است از طریق قلم نوری مطالبی را برای  شاگردانش بنویسد و ارسال کند.

 

اولین نکته ای که بعد از دیدن این تصویر ذهن من را به خود مشغول کرد این بود که جدای از تمام تصاویر غیر قابل باوری که در فضاهای مجازی دست به دست می شود چطور این تصویر مرا  میخکوب  کرد.

 

اطلاعات تکمیلی حاکی از آن بود که تصویر مربوط به نحوه تعلیم به دانشجویان دانشگاه هاروارد در دروه کرونا و به صورت مجازی است. ذهن من با مشاهده  چنین عملکردی کلا به عوالم دیگری کوچ کرد.

 

بعد از این که به خودم آمدم محتوای این تصویر را ناخودآگاه با کلاس درس دانشگاه‌مان مقایسه کردم .

 

استاد:”صدا میاد… بچه ها صدا میاد… یکی به من بازخورد بده….”

 

زیر چت باکس نشان می‌دهد عده‌ای از دانشجویان مشتاق مشغول به تایپ هستند:

“استاد صدا قطع و وصل میشه….. صدا واضح نیست….”

و این شور ادامه دارد….

 

 

به محتوای عکس با دقت بیشتری نگاه کردم و ….به نحوه نگرش خودمان و دیگرانی که سال هاست در این شرایط  زندگی کرده ایم، فکر کردم.

 

به خودم گفتم به راستی چه چیزی این تفاوت و تمایز را بوجود می آورد .

 

آیا واقعا باید بنشینم و منتظر بمانم تا کسی بیاید و اوضاع را بهبود ببخشد. آیا احساسی که در آن لحظه تجربه کرده‌ام مثل رنج، درد، غم، ناامیدی و سرخوردگی همه را سرکوب خواهم کرد ؟

 

آیا به مرور سِر می شوم طوری که دیگر درد را احساس نمی‌کنم؟ و این سئوالات ادامه داشت.

 

 

بله یک عکس در دنیای مجازی در من طوفانی ذهنی ایجاد کرده بود. اصلا برایم ساده نبود که تشخیص بدهم به بازی گرفته شده‌ام یا نه؟ و این یک خطای شناختی است؟

 

اینک تحت تاثیر یک عکس با خودم سرجنگ داشتم.

 

چیزهایی که سال ها به عنوان یک ارزش در ذهنم نگهداری و حفظ شده بود، حالا به چالش کشیده شده بود .

 

هنوز هم به جواب قانع کننده‌ای نرسیدم تنها یک استنباط قوی دارم .

 

من هیچوقت به یاد ندارم بدون درک از رنج یک رخداد یا عدم حس کردن یک درد عمیق درونی اتفاق حیرت انگیزی در زندگی ام افتاده باشد.

 

 

گاهی ابر درد چالش زا، دردی است از سر تحقیر و حس حماقت، گاهی حسی مثل فریب خوردن های مکرر، گاهی ناشی از اینکه بخشی از تو به اندازه کافی دریافت نکرده و گاهی هم عدم دریافت از طرف کسانی که قرار بوده است راه گشا و راهنما باشند.

 

یادمان باشد گاهی حول و حوش یک عکس یا نوشته و هر محتوایی که در دنیای مجازی به اشتراک می گذاریم این احتمال وجود دارد که درک جدیدی در دنیای یک انسان بدست آید.

ویژگی مدیران آینده در رسانه

به نظر شما مدیران رسانه‌ای آینده می باید چه ویژگی هایی داشته باشند؟

سطرهای زیر بخشی از این ویژگی هاست . جمع بندی را در روز دیگر ارائه خواهم داد.

 

  • پیشتازی در استفاده از تکنولوژی‌های روز و آینده
  • انعطاف برای پذیرش ایده‌های نو
  • نگرش دموکراتیک و عدم تعصب در برابر آرا و نظرات گوناگون و اشاعه این دیدگاه در سازمان رسانه‌ای
  • تواضع نگرشی و فکری و پذیرش اندیشه دیگران
  • آشنا به قواعد عوام فریبی و سعی در روشنگری و شفاف سازی و پرهیز از جریانسازی هایی که به جامعه آسیب می زند
  • در دسترس بودن برای تمام کارکنان و پاسخگو بودن به دغدغه آنها
  • شناخت ارزش‌ها و الگوها در یک جامعه و تسلط بر ساختارهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی
  • ارزش آفرینی در سازمان رسانه از طریق تولید اطلاعات به سبکی نو و گویا برای عموم
  • پذیرش اینکه اطلاعات ضروری‌ترین و کلیدی ترین منبع برای سازمان‌هاست و اهمیت به آن و انعطاف در شبکه سازی برای دسترسی به منابع غنی و صحیح
  • توجه به بازاریابی و نوآوری همزمان
  • بر اساس دیدگاه دراکر یک مدیر رسانه‌ای باید پیش از پیش مراقب کسانی باشدکه عقب افتاده اند. (تفکر طبقاتی به نفع توسعه یک کشور نیست و باعث نابرابری و بی عدالتی اجتماعی خواهد شد. ما قرار هست در کنار هم رشد کنیم)
  • موثرترین کار مدیر رسانه ساختن آینده است نه نگاه به گذشته و الگوهای قبلی
  • یک مدیر باید بداند زمانی نوآور بودن یک مزیت استراتژیک بود اما حالا یک اصل غیر قابل حذف و ضروری است.
  • توجه خاص به آمار و اعداد. باید توجه داشت که چیزی را می‌توان مدیریت کرد که قابل اندازه گیری باشد.
  • مدیران رسانه باید بیش از قبل استقلال کارکنانشان را به رسمیت بشناسند.
  • توجه خاص به یادگیری و بالا بردن سطح مهارت‌ها، بخصوص مهارت یادگیریِ مهارت های تازه
  • توجه به تغییرات در شرایط محیطی و انعطاف لازم داشتن در قبال آن
  • آماده بودن برای تغییرات در آینده
  • مهم‌ترین مسئله در ارتباطات برای مدیران، شنیدن حرف‌هایی است که گفته نمی‌شود.(شنونده خوب بودن)
  • مدیران بیشتر باید بر روی فرصت‌ها متمرکز باشند نه مشکلات و موانع.
  • مدیر رسانه آینده می‌باید اقدام به عمل بالا داشته باشد و مسئله سرعت و دقت را در نظر داشته باشد.
  • تلاش هم‌زمان برای تمرکززدایی و تمرکزگرایی. (تمرکززدایی برا تصمیم‌گیری و تمرکزگرایی برای مشخص کردن ارزش‌های سازمان رسانه‌ای)
  • مدیر رسانه‌ای آینده می‌باید به شیوه رسیدن به اهداف توجه کند و تفکر سیستمی را بداند.
  • مدیر رسانه‌ای آینده باید خودش را به مخاطب نزدیک کند.

چگونه آرامشتان را حفظ کنید حتی اگر اخبار بر سر شما ببارد.

آرام باشید.

فقط کافی است به یاد بیاورید در یک دنیای بزرگ زندگی می‌کنید که در گوشه و کنارش کلی اتفاقات عجیب و گوناگون می‌افتد.

تنها یک چیز متفاوت است. شما به انواع و اقسام وسایل ارتباط جمعی مجهز شده‌اید.

بنابراین آنقدرها هم دور از ذهن نیست که اخبار و اطلاعات به سرعت به دست شما برسد و به سادگی و با زحمت یک کلیک از اخبار آن سر دنیا هم مطلع شوید.

چند نکته در نظر داشته باشید اخبار و اطلاعات به خودی خود یک رویداد است و شاید به صورت کلی و بدون آذین، توجه شما را به خود جلب نکند.

تنها زمانی این اخبار برای شما مهم خواهد بود که در یک بسته‌بندی زیبا و شکیل و به همراهش، گنجاندن آن بخش از واقعیت که برای تمامی افراد کشش دارد، ارائه شود.

اگر کمی تبحر داشته باشید می‌توانید چهره واقعی آن رویداد را از پشت آن همه زیورآلات حدس بزنید.

پس با دیدن هر خبری دستپاچه نشوید .

 

ابتدا خبر را چند بار از اول تا به آخر بخوانید و بخش‌های مهم و جذاب آن را علامت بزنید و کمی به خودتان اجازه دهید تا گفتگوی درونی در شما شکل بگیرد.

 

در ابتدا بررسی کنید که ارزشمندی این خبر از کجا می‌آید.

 

آیا اثر خبر عده زیادی از مردم را پوشش خواهد داد؟

خبر مربوط به اتفاقات داخلی است یا خارجی؟

آیا خبر در رابطه با یک برخورد یا تظاهرات و یا جنگ و تهدید هست؟

آیا خبر مربوط به یک فرد تاثیر گذار در جامعه است؟

این لیست می تواند ادامه داشته باشد.

 

آن بخش را که مربوط به ارزشمندی خبر است پیدا کنید و بررسی کنید چقدر برای شما ارزشمند است.

 

سپس قسمت هایی از خبر را که حاوی اطلاعات شبه‌آمیز و به نظر غیر واقعی است جدا و حذف نمایید.

بخش تیتر و لید خبر را جداگانه برای خود بنویسید.

به یاد داشته باشید در اخبار بخش عمده‌ای از اطلاعات مربوط به گذشته است؛ آنها را نیز حذف کنید.

از تحلیل‌ها و سخنان دیگران در زمینه مسئله خبر ساز دست بکشید و بدانید بخش عمده ای از این صحبت ها در جهت اقناع و ایجاد یک زمینه برای جریان سازی در خبر استفاده شده است که تا حد زیادی هدف از آن شما نیستید شما قرار است به عنوان افکار عمومی تنها با این جریان همراه باشید تا در زمان لازم ذهن شما پذیرش تصمیمات جدید در آن حوزه خاص را داشته باشد. فقط بیشتر و با آگاهی از افکار وعقاید و قوه تشخیصتان مراقبت کنید.

یادتان باشد نترسید بخش عمده ای از این جریان سازی ها طبل تو خالی است پس حذفش کنید به همین صورت که پیش بروید متوجه میشوید تنها یک تیتر و لید باقی می ماند.

آنچه که باقی می‌ماند همان پیام اصلی است.

تا جای ممکن خودتان آن را تبدیل به یک جمله خبری ساده کنید.

بله به همین سادگی..

 

حالا بایک خبر ساده روبرو هستید . خبری که مضطربتان نمی کند و آسایشتان را بر هم نمی زند و اصلا شاید برایتان مهم هم نباشد.

شاید این فرمول برای همه اخبار و اطلاعات به کار نیاید اما با قاطعیت به شما می گویم داستان رسانه همین است و بس .

چند بار که با چند خبر این بازی را انجام دهید، کم کم مهارت تشخیص شما در شناخت اصل خبر بیشتر خواهد شد

مسئولیت‌پذیر باش تا اختیاردار شوی.

امروز به کاری که پیشنهاد گرفته بودم، فکر می کردم.

 

بیشترین دغدغه من در آن لحظه این بود که آن کار را چگونه با شیوه متفاوتی انجام دهم و چطور می‌توانم از این فرصت برای طراحی و پیاده سازی ایده‌هایم استفاده کنم.

 

در یک لحظه نکته‌ای ذهنم مرا به خود مشغول کرد.

 

اولین چیزی که برای پذیرش این کار و انجام آن نیاز دارم اختیار است پس قدم اول صحبت درباره حوزه اختیاراتم خواهد بود.

 

اندک تاملی کردم. وقتی مفهوم اختیار را در ذهنم مزه مزه کردم به یاد آوردم شاید مقوله مناسبی برای شروع یک کار حرفه‌ای باشد اما قطعا اختیار و مسئولیت از هم جدا نیستند.

 

پس کمی مکث کردم و بیشتر به انجام آن کار فکر کردم و بررسی بیشتری کردم تا مطمئن شوم که از پس مسئولیت آن بر می‌آیم یا نه ؟

 

به قول معروف گل و خار از هم جدا نیستند.

 

هر چند که اگر از پایه و اساس آدم مسئولیت پذیری باشی چنین چیزی دور از ذهن نخواهد بود و به راحتی انجامش خواهی داد.

 

اما بسیاری هستند که ترجیح می‌دهند خود را درگیر مسئولیت جدیدی نکنند و اساسا با پاسخگو بودن مشکل دارند.

 

من معتقدم چنین اشخاصی هرچند که به ظاهر کار آسانتری دارند اما از آن طرف فرصت خلاقیت و ظهور یک ایده را نیز از خود گرفته اند.

 

شاید در چنین شرایطی از شکست می ترسیم؛ یا شاید نگرانی از سخت‌ها و موانع ما را از پذیرش مسئولیت باز می‌دارد.

 

به هر تقدیر هر عاملی که باعث می‌شود مسئولیت رخداد تازه ای را به دوش نگیریم، به همان میزان مسبب آن است که نتوانیم از موهبت‌های اختیار و فرصت انجام آنچه که در سر داریم بهرمند شویم.

 

من تصمیم گرفتم برای فردا وقتی را به مذاکره برای انجام ایده هایم در خصوص کار جدید اختصاص دهم.

 

امیدوارم برای شما هم اتفاق بیفتد.

 

 

 

وقتی به محتوای رسانه‌ام توهین می‌شود

 

 

مطلبی را در یکی از رسانه‌هایمان منتشر می‌کنیم و یا حول یک موضوع خاص مشغول به تولید محتوا می‌شویم.

 

 

اولین چیزی که در خصوص مخاطب ذهن ما را به خود مشغول می‎‌کند این است که آیا مطلب من برای مخاطب جذابیت دارد؟

 

آیا دیدگاهی که در مطلب و محتوا تولیدی من وجود دارد مورد پذیرش عموم هست؟

 

گاهی پیش می آید که نگرش‌های ما برای بسیاری نه تنها جالب و مورد علاقه آنان نیست بلکه احساسات متفاوتی را بوجود می آورد.

 

گاهی نیز پیش می آید که کل فعالیت و هدفی که در کسب و کارمان داریم توسط عده ای زیر سئوال می رود.

 

بعضی ها به این دلیل که محتوای ما و یا  فعالیت ما به مذاقشان خوش نمی‌آید شروع به لگد پرانی و توهین می کنند و ضرباتشان را سهمگین تر فرود می آروند.

 

اما چه اتفاقی افتاده است ؟

 

این علامت خوبی است و نشان از توجه مخاطب به مطلب ما دارد.

 

من حتی اشخاصی را دیده ام که برای بیان دیدگاه مخالف خود با ما، مجبور به تولید محتوا شده‌اند و همان محتوا را در جایی منتشر کرده‌اند.

 

اما واکنش منطقی ما چه می تواند باشد؟

 

عده ای در همان قدم اول واکنش های هیجانی برخواسته از احساسات کوبنده‌ را نشان می دهند.

 

عده‌ای سکوت می‌کنند. حتی ممکن است انگیزه شان را از دست دهند .

 

و برخی ذهنشان درگیر این مسئله می شود.

 

اما اقدام حرفه ای ما چه می تواند باشد؟

 

به عنوان فردی که مدتی است در زمینه رسانه مشغول به پژوهش و مطالعه هستم به نظرم بهترین واکنش این است که چنین عکس العمل هایی را از سوی مخاطب به خودمان نگیریم بخصوص کسانی که برند و کسب و کاری دارند باید در نظر داشته باشند که گاهی این حملات به فردیت آنها نیست بلکه بیشتر از هر چیز رسانه و کسب و کار آنها مورد حمله قرار گرفته است.

 

وقتی که در چنین مواردی چنین دیدی داریم آرامش بیشتری پیدا می کنیم و بعد از آن می توانیم در فرصت مناسب پیام ارسالی از مخاطب را بررسی کنیم و جنبه های مثبت و منفی آن را در نظر بگیریم و در مجموع با یک پاسخ هوشمندانه بدون غرض و سوگیری سعی کنیم حق مطلب را طوری ادا کنیم تا مخاطبان جواب قانع کننده‌ای دریافت کنند.

برای این کار نیاز نیست ما هم دست به قلم شویم و شروع به توهین و ناسزا کنیم . نکته اساسی اینجاست که با چنین محتوایی که برای جواب به مسئله مورد نظر آماده کرده‌ایم می توانیم خیلی از ابهامات در آینده را نیز برطرف کنیم و بر وجه خود بیافزاییم.

 

 

دومینیک کامینگز و روایت راه اندازی کمپین تبلیغاتی

برکزیت محصول سال ۲۰۱۹ انگلیس به کارگردانی توبی هینز و با هنرمندی بندیکت کامبربچ است.

 

فیلم داستان واقعی دومینیک کامینگز و روایت راه اندازی کمپین او برای متقاعد کردن به ترک اتحادیه اروپا است.

 

دومینیک فردی است که رهبری کمپین را عهده دار است.

 

این فیلم پر دیالوگ است و برای درک گفتگوها نیاز به توجه به گفت و شنودهای رد و بدل شده میان شخصیت‌های فیلم است.

 

کمپین‌ها و کارزارهای تبلیغات سیاسی برای بالا بردن اعتماد مردم و جریان سازی در انتخابات سال‌هاست، با توسل به تاکتیک ها و تکنیک‌های مختلف سعی در اقناع سازی مخاطبان دارند و هر گروه و جناحی که بتواند از قدرت متقاعدسازی بالاتری برخوردار باشد برنده است.

 

اعضای یک تیم سیاسی در صحنه کارزار همانند بازیکنان تیم یک فوتبال در تلاشند که توپ و ریتم بازی را حفظ کنند.

داستان فیلم برکزیت داستان نمایش همین تلاش‌ها برای برد است.

نمایش این واقعیت که گاهی این جریان سازی‌های افراطی تا آنجا پیش می‌رود که منجر به تغییرات عمده و عمیق در یک جامعه می‌شود و نتایج متفاوتی را به لحاظ درونی در ساختار یک جامعه خلق می‌کند.

 

 

در اینجا این سئوال ذهن پرسشگر را به خود معطوف می دارد که رسانه‌ها در جریان‌سازی حرکت‌های مدنی چه نقشی ایفا می‌کنند؟

 

یکی از راهکارهایی که رسانه برای پیشبرد اهداف اجتماعی و ایفای نقش کنشگری در محیط جامعه استفاده می‌نماید، آگاهی بخشی و تبلیغات است. البته در اینجا منظور از تبلیغات استفاده از محتوای قانع کننده و اثر گذار است و نه تبلیغات تجاری صرف.

 

گاهی آنچه که ما تبلیغ می‌کنیم  تنها معرف کالا و خدمات ما نیست بلکه  ترویج به تفکر و خلق یک نگاه نو است.

 

تبلیغات سیاسی و کمپین های تبلیغات انتخاباتی با چنین رویکردی اقدام به اثرگذاری بر روی اذهان می کنند..

 

 

چگونه عادت‌هایمان را کهنه کنیم

فرصت بی انتها نیست.

 

زمان محدود است.

 

نیاز به تجدید نظر داریم.

 

لازم است دردهایمان را خلاصه کنیم و به شادیهایمان بیافزاییم.

 

زندگی به سرعتِ این سطرهایی که می‌خوانید طی می شود.

 

شیوه جدیدی برای صرفه جویی در اتلاف وقت و انرژی لازم داریم.

 

عادت های جدیدی نیاز است و می خواهیم عادت‌هایمان را تغییر دهیم.

 

کار آسان نیست.

 

اما شدنی است.

 

باور دارم، با باور هر باوری، ناشدنی ممکن می‌شود.

 

اکنون انتخاب می کنیم، انتخاب برای تحول در عادات و روزمرگی هایمان.

 

تصمیم‌مان را گرفته‌ایم.

 

از لحظه تصمیم سفر ما آغاز می‌شود.

 

خواهان شتاب بیشتری هستیم.

 

اما عادت سازی با شتاب خیلی جور نیست.

 

پس از شکیبایی مدد می‌گیریم.

 

و از تکرار نمی‌هراسیم.

 

و تداوم بخش این مسیر تصویری است که در ذهنمان هر روز به آن نگاه می‌کنیم.

 

تصویری از آنچه که آرزویش را داریم.

 

نیرو میگیریم.

 

و استمرار، استمرار، استمرار…

روزی می‌رسد که باورهایمان، انتخاب‌هایمان، تصمیم و شکیبایی ما، همه و همه در سایه استمرار به آسایش می‌رسند.

 

عادت‌های جدیدمان کهنه می‌شود.

و آرزوهایمان نو می‌شود…

 

 

رسانه نقطه اتکا قدرت در جهان

زمانی که کانال کافی و موثری برای ارتباط وجود نداشته باشد، رسانه‌ها می‌توانند ابزار در دسترس و آسانی برای ارتباط باشند.

 

در چنین شرایطی مردم از طریق رسانه‌ها اخبار و اطلاعات مورد نیاز خود را دریافت می‌کنند.

 

قدرت مطلق رسانه شروع به تولید محتوا برای مخاطب می‌کند تا بتواند بر اساس آن به اهداف خود دست‌یابد.

 

قبل‌تر گفتم مخاطب چگونه می‌تواند در ویترین رسانه اخبار واقعیت را تشخیص دهد و اصطلاحا چگونه سره را از ناسره تشخیص دهد؟

 

در شرایط فعلی که رسانه‌های نامعتبر فراوانی در شبکه‌های اجتماعی مشغول به فعالیت هستند شاید آگاهی و روشنگری هم به خودی خود قادر نباشد تمام مشکلات را حل کند، چون می‌بایست وقت زیادی را صرف کنیم تا بتوانیم بینش جامع و کاملی از سیاستگذاری و تاریخچه هر رسانه خبری استخراج، تحلیل و ارزیابی کنیم و به نتیجه‌گیری و تبیین آن در جامعه بپردازیم.

 

چنین فرایندی قطعا از حوصله و تخصص عموم خارج است.

 

رسانه‌ها بویژه رسانه‌های خبری به دنبال برآوردن نیاز شهروندان و خواستگاه آنان هستند، از طرفی بر اساس شناختی که از مخاطب و خواستگاه شهروندان دارد با مواد اولیه و واقعیت‌های موجود محتوایی تولید و عرضه می‌دارد که هم می‌تواند نقش تعادلی و هم نقش شتابدهنده داشته باشد.

گاهی بیم‌دهنده هست و گاهی امید‌بخش در جایی به اخبار جنگ دامن می‌زند و زمانی دنیا را در صلح و آرامش توصیف می‌کند در موقعیتی حادثه کوچکی را بزرگ نشان می‌دهد و در جای دیگر بالعکس دست به کوچک نمایی می‌زند.

 

 

رسانه ها ابزار بیان قوی برای بازسازی‌های سیاسی هستند تا بتوانند صحنه را به سمتی که می‌خواهند هدایت کنند.

 

می توان نتیجه گرفت رسانه در متن خود گفتمانی به راه می اندازد تا آنچه را تببین نماید که خود خواهان آن است، نه آنچه که شهروندان و مخاطبان رسانه خواهان هستند.

 

 

مک‌لوهان در کتاب “برای درک رسانه‌ها” می گوید:

ارشمیدس گفته است:یک نقطه اتکاء در جهان به من نشان بدهید تا من توسط آن دنیا را تکان بدهم.”

 

مک‌لوهان معتقد است اگر ارشمیدس زنده بود، حتما رسانه‌های ما را با انگشت نشان میداد و می گفت:”من چشمها، گوشها، اعضا و مغزهای شما را به عنوان نقطه اتکاء به کار می‌گیرم و دنیا را آن‌گونه که مایلم به حرکت در می‌آورم.”

نقشه و طرح اولیه کار، در برنامه‌سازی رسانه‌ای

هر برنامه رسانه‌ای بهتر است در قالب و فرم مشخصی بگنجد و از انسجام و شکل محتوایی خاصی پیروی کند؛ تا بتواند وارد حوزه تاثیر و تاثر شود.

ارسطو معتقد بود هر کار منسجمی باید آغاز، میانه و پایان داشته باشد؛ و این خط چیزی نیست جز همان که در نقد ادبیات داستانی آن را “حرکت داستانی” می‌نامیم.

برنامه‌های رسانه‌ای برای اثر‌گذاری و انسجام نیاز به یک نقشه و طرح اولیه‌ کار دارند .

مراحلی که یک برنامه‌ساز برای انسجام‌بخشی به اثر جاودانه‌اش می‌بایست در نظر بگیرد به شرح زیر است:

پیش از طرح
طرح
آرم برنامه
آغاز
میانه
تعلیق
اوج
پایان

 

پیش ازطرح

پیش از تدوین هر طرح برای شروع برنامه‌سازی در رسانه، مراحلی را طی می کنیم، تا از کافی بودن اطلاعات، شواهد و مدارک که مورد نیاز است؛ اطمینان حاصل نماییم.

اولین قدم مراجعه به فهرست کتابخانه‌ها و انتخاب کتابهایی است که در زمینه سوژه مورد نظر ما می‌تواند مفید باشد‌.

مرحله بعدی مراجعه به راهنمای نشریات ادبی و علمی است تا مطالب منتشر شده‌ای که بسیار تازه‌تر از کتاب است را بررسی و اطلاعات لازم را فیش برداری کنیم .

مزیت استفاده از نشریات بدست آوردن مشخصات و نقطه نظرات برخی صاحب نظران جهت مصاحبه است.

خوشبختانه اینترنت سهولت این امکان را فراهم نموده است.

در قدم بعد به سراغ متخصصان و صاحب نظران می‌رویم . طبق روال مصاحبه‌ای ترتیب می‌دهیم و اطلاعات لازم را جمع آوری می‌کنیم.

در مسائل سیاسی و اقتصادی و حتی هنری که هرگز محدود به مرزهای یک کشور نیست، یک تحقیق میدانی دقیق گاهی لازم و واجب است و از آن ضروری‌تر دانستن فرهنگ، آداب و سنتها و زبان آن منطقه یا کشور می‌باشد.

اهمیت دانستن زبان‌های دیگر برای پژوهشگران و محققان تا جایی است که مشهور است که میگل دِ اونامونو متفکر، داستانویس، مقاله نویس، شاعر، و فیلسوف پر شور اسپانیایی و صاحب اثر ماندگار درد جاودانگی، غیر از زبان های باستانی به شانزده زبان دیگر مسلط بود. می‌گویند که وی زبان دانمارکی را فقط برای آنکه بتواتد آثار یکی از نویسندگان دانمارکی را به زبان اصلی بخواند، فرا گرفت.

نکته قابل تامل اینجاست که می بایست در نظر داشته باشیم
بین انتخاب صحیح برای روشن شدن یک نظریه و به تصویر کشیدن وقایع در یک برنامه رسانه‌ای و احتمالا دستکاری حقایق و افزودن شاخ و برگ هایی به آن مرزی است به باریکی یک خط ولی محقق برنامه ساز باکمال دقت این خط باریک را در نظر میگیرد و از آن عدول نمی کند.

پس از جمع آوری اطلاعات و ساختن چارچوب کامل از طرح برنامه، حال با خیال راحت به تدوین طرح کار یک نمایش یا داستان و مستند می‌پردازیم .

در بخش بعدی با ویژگی‌ها و نحوه تدوین طرح برنامه‌های رسانه‌ای آشنا خواهیم شد.

 

طرح

طرح برنامه سازی چیست؟

نقشه کار و سرفصل مطالب در داستان مستند و دیگر برنامه‌های رسانه‌ای را طرح می‌نامند.

در حقیقت طرح باید دربرگیرنده مطالب و محتوای به هم پیوسته‌ای باشد که به نتیجه معینی ختم شود.

در داستان‌ها این وقایع و یا مطالب به هم‌ پیوسته را بحران می‌نامند.

ویژگی بحران‌ها در این است که علاقه و اشتیاق خواننده و یا بیننده داستان را برانگیخته می‌کند.

این رغبت زمانی به ثمر می‌نشیند که شنونده داستان دلواپس شود و او در موقعیتی قرار دهد که نمی‌داند بعدا چه اتفاقی پیش خواهد آمد.

اگر چنین ساختاری به صورت یک الگو در برنامه‌سازی درآید نویسنده طرح حتی به راحتی، برای یک مستند هم می‌تواند وقایع را به نحوی در کنار هم قرار دهد و تمرین کند که بتواند برای مخاطبش کشش و علاقه ایجاد نماید.

بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که طرح یا چارچوب برنامه باید خصوصیات زیر را داشته باشد:

۱.روشن و کامل باشد.
۲. مطالب منظم باشد.
۳. گره یا گره های منطقی و قانع کننده ای داشته باشد.
۴. در عین حال ساده باشد. زیرا یک طرح پیچیده ممکن است با مقدورات و امکانات یک برنامه جور در نیاید.
۵. نقل حوادث باید به گونه‌ای باشد که روابط علت و معلولی داشته باشد. یعنی یک طرح کامل می‌بایست چرایی و علت مسائل را به روشنی و وضوح پاسخ دهد.

باید در نظر گرفت که منتقدان و نظریه‌پردازان ادبیات داستانی برای ساختن طرح برنامه یا داستان دستورالعمل خاصی قائل نیستند.

کسی نمی‌تواند به نویسنده بگوید که طرح داستان خود را چگونه بسازد در نهایت این خود اوست که باید طرح خود را کامل کند .

در نهایت حاصل کار برنامه مهره‌هایی است که زیرکانه به دنبال هم ردیف شده‌اند و سیر حرکت آن از نقطه اول شروع خواهد شد و بعد از آن بحران و سپس اوج و در نهایت به نقطه پایان خواهد رسید.

 

ویلیام سامرست موام، نویسنده انگلیسی معتقد است:

“نویسنده تا موقعی که به تمایلات مردم پاسخ ندهد کارش خواستار نمی‌یابد؛

با این همه، هستند نویسندگانی که می پندارند آنچه را که می نویسند مردم باید بپسندند و بخرند و اگر نمی‌خرند گناه از آنها است.

متاسفانه من حتی یک نفر را ندیدم که بپذیرد که مردم به این علت به آثارش علاقه نشان نمی دهد که جالب نیستند…. ”

 

نشان برنامه

نشان و عنوان برنامه باید به نحوی تهیه شود که در مخاطب این حس را بوجود آورد که مطلب تازه و جذابی را دریافت خواهد کرد.

 

مواردی که می‌بایست در تهیه و ساختن نشان و عنوان برنامه در نظر گرفت :

 

  • نشان برنامه باید تازه باشد و قبلا نباید تکرار شده باشد.
  • موسیقی در نمایش آرم برنامه حرف اول را می‌زند و اگر این موسیقی سفارشی باشد برای مخاطب تکراری نخواهد بود.
  • موسیقی باید گیرا و موزون و خوش‌آهنگ باشد و با برنامه تناسب و همگونی داشته باشد .
  • نشان برنامه می‌بایست حتی المقدور کوتاه و ساده باشد و بهتر است عنوان آن از ۵ کلمه بیشتر نشود.
  •  برنامه‌ساز باید برای ساخت الگوی برنامه خود ذوق هنری‌اش را نشان دهد و نباید نامی را برگزیند که از فرط صراحت، طرح برنامه را لو دهد.
  •  بهتر است آرم را بعد از تدوین طرح و حتی پس از ساختن و پرداختن برنامه بسازیم زیرا در این مرحله می‌توانیم با وضوح و روشنی بیشتری برنامه را ارزیابی کنیم.
  • باید در نظر داشت آرم برنامه تنها برای نامیدن و متمایز ساختن از دیگر برنامه‌ها طراحی نشده است بلکه این نشان یا الگو، یک عامل مهم جذابیت و گیرایی در مقام آبروی برنامه است.

 

آغاز

اگر چند سطر اول داستان، نتواند نظر خواننده را جلب سازد باعث می‌شود خواننده در ادامه داستان با ما همراه نباشد.

در یک برنامه نیز  آغاز و مقدمه اگر فاقد گیرایی باشد مخاطب رغبتی برای همراهی نخواهد داشت.

مقدمه در برانگیختن رغبت و میل شنونده در درجه اول اهمیت قرار دارد.

چگونه برنامه را از مقدمات کسالت آور دور کنیم؟

 

  •  می‌توان مقدمه را با گفتگو  آغاز کرد که اگر خوب نگارش شده باشد، می‌تواند مخاطب را سریع به قلمرو احساس و فکر نویسنده بکشاند. اما شرط آن کوتاهی است و می‌بایست نشان دهنده‌ی شرایط، اوضاع و احوال حاکم بر برنامه باشد.
  • نویسنده جدای از توجه به جالب بودن مطلب مقدمه، باید موضوع و محتوای برنامه را در نظر بگیرد زیرا مخاطب همچنان که با برنامه پیش می‌رود در می‌یابد که تنها در باغ سبزی به او نشان داده شده است و مقدمه ربطی به برنامه ندارد.
  •  مقدمه باید نگارشی قوی داشته باشد و ظرف ۱ تا ۳دقیقه به پایان برسد و وارد اصل مطلب بشود و ساده و روشن باشد.
  •  یک مقدمه خوب باید مربوط و در یک کلام جز لاینفک برنامه باشد.
  •  صریح و خالی از ابهام باشد تا شنونده بتواند بدون هیچ کوششی در حال و هوای کلی برنامه قرار بگیرد . این کار باید صمیمانه انجام پذیرد که شنونده چاره‌ای جز همراهی با برنامه نیابد.

 

 

میانه

پس از مقدمه برنامه به میانه آن باید پرداخت . میانه‌ای که در پس آن یک پایان منطقی و قابل قبول وجود داشته باشد.

برای رعایت یک ساختار جذاب و پر کشش  تعلیق و اوج را که جزو لاینفک میانه یک اثر است باید در نظر بگیریم.

 

تعلیق

 

تعلیق یا دلهره و اضطراب، پدیده‌ای است که در اثر آن مخاطب در یک حالت نگرانی در انتظار می‌ماند.

موفقیت برنامه‌ساز، در ایجاد چنین حالتی، بستگی تمام به شناخت روحیه و علایق مخاطب دارد.

در داستان و نمایش، قهرمان و مشکل او چنین همراهی و انتظاری را در مخاطب می‌آفریند. در کار مستند  و برنامه‌سازی نیز باید پدیده‌ای را جانشین قهرمان و مسئله‌ای را جایگزین دشواری او کنیم تا چنین حسی را بیافرینیم.

ممکن است نویسنده پای یک راز و یا موضوعی جدی را به میان بکشاند و موقعیتی را بوجود آورد که غیر تکراری باشد به گونه ای که مخاطب، مشتاق تشریح و توضیح آن شود و همین کنجکاوی هیجان و التهاب او را برای پی گیری برنامه برانگیزد.

 

اوج

اوج، یکی از اجزای اصلی و اساسی طرح است.

در داستان و نمایش اوج باید عالی‌ترین نقطه علاقه و لطف داستان باشد و در کار برنامه‌سازی، به نوعی در آستانه پایان کار باید بتواند کشف و شهود مخاطب را برانگیزد.

بنابراین اوج باید مقدمه پایان و نتیجه کشف و شهودی که پایان آن را ارسطو “کثارسیس” می‌نامد باشد.

“کثارسیس”: تزکیه ای که روح مخاطب در جریان آن پاک می‌شود؛ که در پایانِ نوع خاصی از ادب نمایشی یعنی تراژدی به وقوع می‌پیوندد، گویند.

حتی در برنامه‌های سیاسی اوج در واقع نتیجه منطقی مطالب و یا سلسله وقایعی است که وقتی روی می‌دهد، بحران و التهاب مخاطب به نهایت رویارویی و تعارض خود برسد تا وی را برای دریافت نتیجه آماده سازد .

 

پایان

در مرحله پایانی باید همه مسائل در نهایت روشنی و صراحت تحلیل شود و مطلب لاینحلی باقی نماند.

در داستان و نمایش، پایان با گره‌گشایی به وقوع می‌پیوندد.

گره‌گشایی پیامد وضعیتی و موقعیت پیچیده یا نتیجه‌ی نهایی رشته‌ی وقایع است و در نهایت رازها و سوتفاهم‌ها از میان می‌رود.

می‌بایست در نظر داشت که ارزش یک پایان خوب، کمتر از یک آغاز هیجان انگیز نیست

نقش ارتباطات و رسانه در فرهنگ مصرف انبوه

در برخی از مکاتب چون کاپیتالیسم، پایه‌های سرمایه اقتصادی و سرمایه‌داری در بخش خصوصی بنا نهاده شده است. در اینجا غرض استفاده از منابع و امکانات و نیروی انسانی به‌منظور تولید و توزیع انبوه است.

 

مشخص است زمانی که تولید و خلق محصول به‌غایت خود نزدیک شود نیاز به مصرف‌کننده، بیشتر خواهد شد تا این کالاها و محصولات بر روی دست مالکان، فروشندگان و کارخانه‌ها نماند.

 

در نگرش کاپیتالیسم و کشورهای صعنتی پیشرفته، بخش عمده‌ای از برنامه‌ریزی‌ها برای تولید انبوه محصولات در دستان بخش خصوصی است. آنان باید روش و برنامه‌ای را برای بالا بردن سطح فروش و مصرف‌گرایی مخاطبان ابداع کنند.

آن‌ها با استفاده از شعارهایی که می‌تواند متقاعدکننده باشد اقدامات از قبل طراحی شده‌ای را برای بازار هدف برنامه‌ریزی کرده‌اند تا بتواند برای رسیدن به این هدف یاری‌رسان باشند.

یکی از این شعارها “بالا رفتن سطح کیفیت زندگی در سایه توزیع عادلانه محصول بین مردم جامعه” است. مردم باید با هر توانی بتوانند از حداقل کیفیت برای آسایش و رفاه زندگی خود بهره ببرند.

 

این پیام‌ها و شعارهای متقاعدکننده چگونه به مصرف‌کنندگان خواهد رسید؟

چطور و با چه ابزاری می‌توان به اقناع کمک کرد؛ تا جامعه‌ای را مجاب به مصرف نمود؟

 

به نظر می‌رسد نقش خطیر این اقناع‌سازی و کمک به سرمایه‌داری برای تشویق جامعه مخاطب به مصرف انبوه، در این دوران، بر عهده قدرت مطلق رسانه‌هاست.

 

رسانه‌ها با توجه به نقش پر اهمیت اقتصاد در دنیای امروز و با آگاهی از این که جهان پیش‌رو برشانه‌های قدرتمند اقتصاد در تکامل و چالش است، به یاری سرمایه‌داری شتافته است و تا حد خوبی در این امواج پر تلاطم و شلوغ، پیام‌ها را به سلامت و با شیوه‌ای بی نظیر به مخاطب می‌رسانند و حتی در پاره‌ای از مواقع جهت‌دهی‌های بسیار برنامه‌ریزی شده‌ای را برای جلوگیری از سقوط یک برند و یا بازار بخصوص، اعمال می‌کنند.

 

 

نگاهی به نظریه‌های ارتباطات جمعی و رویکرد آنان به مسئله اقتصاد و توسعه اقتصادی و تبلیغات

 

نظریه اقتصادی سیاسی رسانه

 

نظریه اقتصادی سیاسی در بررسی خود از رسانه‌ها، بیشتر بر ساختارهای اقتصادی تکیه می‌کند تا محتوای ایدئولوژیک رسانه‌ها، این نظریه وابستگی ایدئولوژی به عوامل زیربنای اقتصادی را بیان می‌کند و مطالعه رسانه‌ها را موکول به تحلیل تجربی از ساختار مالکیت و نیروهایی که در بازار آزاد در ارتباط با رسانه‌ها عمل می‌کنند می‌سازد.

 

از این دیدگاه، نهاد رسانه‌ها بخشی از نظام سیاسی مورد بررسی قرار می‌گیرد بر اساس این نظریه، بیشتر دانش و اطلاعاتی که از سوی رسانه‌ها برای جامعه تولید می‌شود. غالبا محتوای آنها درباره گسترش بازار منافع اقتصادی مالکین و تصمیم گیران است که عموماً نیز به طور غیر مستقیم و ضمنی ارائه می‌شوند.

 

آگهی بر خبر

 

عده زیادی از متفکرین انتقادی رسانه‌ها، بر این باورند که آگهی‌های تجاری تنها یا عمده‌ترین منبع درآمدی، رسانه‌های خصوصی هستند. لذا رسانه‌ها سعی در پخش برنامه‌هایی دارند که آگهی بیشتری راجذب کند و به این ترتیب سود بیشتری از سرمایه خود ببرند.

بر این اساس می‌توان گفت که در رسانه‌ها، دست‌های پنهانی اقتصادی نقش آفرینی می‌کنند.

 

نوام چامسکی و ادوارد. اس. هرمن در خصوص رسانه‌ها و آگهی‌های بازرگانی بر این باوراند که در حقیقت می‌توان به جرات ادعا کرد سیستمی که متکی بر آگهی‌های تبلیغاتی باشد، به آسانی، رسانه‌هایی که در موضوع مخالف با سیستم حاکم جهانی قرار دارند به ورشکستگی کشانده و یا به رسانه‌های کوچک با مخاطبینی محدود تبدیل می‌کنند.

 

آگهی‌های تجاری، نقش موثری در تمرکز هر چه بیشتر وسایل ارتباط جمعی در دست گروه‌های پر قدرت اجتماعی، ایفا کرده است. رقابت برای کسب آگهی‌های تبلیغاتی بیشتر، در میان وسایل ارتباط جمعی تمرکز یافته موجود، می‌تواند باعث ایجاد ورشکستگی‌هایی شود که تمرکز مالکیت این وسایل را در دست گروهی حتی کوچکتر باز هم بیشتر کن.

 

لذا رسانه‌های برای جذب مخاطب بیشتر و به طبع آن جذب آگهی بیشتر از سیاست‌های محافظه کارانه و یا در جهت اهداف تبلیغ دهندگان پیروی می‌کنند. در این سیاست سعی در پخش برنامه‌های خنثی و بدون جهت‌گیری می‌شود که تمامی تماشاگران جز مخاطبان رسانه محسوب شوند و هیچ تماشاگری از حوزه مخاطبان خارج نشود و در عین حال برنامه‌های انعکاس یافته تحکیم بخش سیاست‌های تبلیع دهندگان باشد تا آسیبی به آنها و پیرو آن به رسانه مورد نظر وارد نیاید.

 

تأثیر رسانه از منظر مک لوهان

 

سه پیش فرض اصلی نظریه مک لوهان به قرار زیر است:

رسانه‌ها هر عمل و شیوه رفتاری را به جامعه القا می‌کنند.

رسانه‌ها درک ما را تثبیت کرده و تجارب ما را شکل می‌دهند.

رسانه‌ها دنیای ما را یکپارچه می‌سازند.

 

سهم رسانه‌ها در مصرف گرایی جوامع

 

بر بسیاری از ما پوشیده نیست که نظام‌های ارزشی در دنیای کنونی دستخوش تغییرات اساسی شده است و انسانها از معناشناسی و مفهوم زندگی به شیوه قبل تا حد زیادی فاصله گرفته‌اند. از طرفی نقش فرهنگ آداب و رسوم و اعتقادات را در شیوه مصرف گرایی نمیتوان نادیده گرفت.

 

بهتر است بدانیم امروزه قالب شکل‌دهی فرهنگی، اعتقادی و معناسازی‌ها نیز در این مسیر پیرو همین نگرش نوین اقتصادی است؛ که مبتنی بر مفهوم و جریان نیاز انسان به مصرف کالا و خدمات برای سعادت دنیایی است و از طرفی گردانندگان این دیدگاه تا حد خوبی قدرت و ابزار قدرت را برای پیشبرد اهداف و جریان سازی ها در دست دارند.

 

مفاهیمی چون قناعت و صرفه‌جویی در برخی فرهنگ‌ها رنگ باخته است و سیستم تبلیغات سرمایه‌داری تا آنجا جامعه مخاطب را هدف قرار داده که دیگر رخصتی برای تسلیم شدن باقی نمی‌ماند.

انسان در جوامع این‌چنینی بعد از خروج از منزل و حتی در نقطه به‌ظاهر امن و آسوده‌اش، آن‌چنان با حجم وسیعی از تبلیغات مواجه است که حتی برای رسیدن به محتوای مصرفی‌اش باید از لابه‌لای کوهی از تبلیغات عبور کند تا به هدف برسد.

 

هم‌اینک رسانه‌ای که رسالتش را بر آگاهی و نجات بخشی انسان‌ها از گرداب معضلات اجتماعی تعریف کرده بود تا حد زیادی تغییر کارکرد داده است و حال انسان را در انبوهی از پیام‌های اقناع کننده تنها می‌گذارد.

 

از طرفی قدرت اقتصادی و رقابت در این عرصه مزیتی شده است که علاوه بر ایجاد فرصت‌های شغلی و کمک به رشد و توسعه یک کشور می‌تواند فرصت بازنمایی برای رسانه‌ها نیز باشد، تا از این طریق به حیات اقتصادی‌شان ادامه دهند و این معادلات همچون تیغ دو لبه‌ای در جوامع بشری امروز گاه گوش می‌برد و گاه حیات می‌بخشد.

 

بر این اساس نظریه‌های رشد اقتصادی چون نظریه روستو با ارائه الگوی رشد که در اندیشه دارند می‌توانند به جهت‌دهی این نگاه ابزاری به رسانه مشروعیت بخشند و جامعه را به سمت‌وسوی مصرف‌گرایی برای به دست آوردن رفاه و کیفیت تشویق کنند.

 

رسانه‌های تجاری با استفاده از این ابزار و به کمک تکنولوژی و تاکتیک‌های جدید چون استراتژی در تولید محتوای تبلیغاتی، تا حد خوبی سهم خود را در این مصرف‌گرایی ایفا کرده‌اند.