لزوم طرح سؤال در محتوای کاربردی

در دوره‌ای که اطلاعات در دسترس همگان هست و به‌وفور و تنوع  زیاد تولید و منتشر می‌شود، از نگاه برخی هر راه‌حلی که بتواند مخاطب را مجاب به همراهی نماید پذیرفتنی است.

بسیاری از تولیدکنندگان محتوا معمولاً برای رسیدن به اهدافشان به طی مسیرهای میانبر روی خوش‌نشان می‌دهند. اینجاست که مخاطب اصلی که معمولاً نکته‌سنج و دقیق هم هست دست به انتخاب می‌زند تا بتواند از اتلاف وقت و انرژی‌اش تا حد ممکن جلوگیری کند.

در حال حاضر مخاطبان محتوا با اشتهای زیاد و شناخت دقیق از سلایق و علایقشان به سراغ اطلاعات می‌آیند. زمان آن رسیده تا محتوا گران با اندکی هوشیاری تدبیری بیندیشند و گام‌های اساسی‌تری در تولید محتوای کاربردی و مؤثر بردارند.

یکی از این اقدامات،متقاعدسازی  مخاطب برای همراهی‌مان است. به نظر می‌رسد شکل سنتی تبلیغات و حتی روش‌های نو هم به‌زودی کارایی خودشان را از دست خواهند داد و باید از الگوریتم‌های جدیدی جهت متقاعدسازی افراد برای همراهی‌مان استفاده کنیم. حال اگر از دل این محتوای کاربردی و فعال به دنبال راه‌اندازی کسب‌وکار هم باشیم که معمولاً هستیم بیشتر از قبل باید وقتمان را صرف شناخت جامعه هدف و مخاطبانمان نماییم.

یکی از راهکارهای کاربردی برای متقاعدسازی مخاطب، طرح سؤال در آغاز مطلب است. خلق سؤال در ذهن مخاطب و خواننده به وی کمک می‌کند تا سردرگم نشود و بتواند با هدف‌گذاری و انگیزه بیشتری به سراغ مطلب و محتوا موردنظر برود و جذب آن شود.

همچنین این روش به جلب اعتماد بیشتر منجر می‌شود زیرا مخاطب مطمئن می‌شود که قرار نیست در زیر بار دیتایی نامشخص و بدون جواب مدفون شود و آخر کار چیزی عایدش نشود.

البته لازم به توضیح است که مطالب با محتوای آزاد و یا مطالبی که جهت توصیف و تشریح پدیده‌ای نوشته می‌شوند شاید به دنبال جنبه‌های کاربردی و حل مسئله و پاسخگویی به جریانی خاص نباشند اما می توان گفت که اینگونه مطالب نیز نیاز به  قدرت جذب و اثرگذاری دارند.

درمجموع تجربه نشان داده است که مطلبی که با طرح سؤال شروع می‌شود تا حد خوبی خواننده را مجاب به همراهی می‌کند.

در نظر داشته باشید که بخش عمده‌ای از هنر نویسنده اثر به نحوه نوشتن سؤال و برانگیختن حس کنجکاوی خواننده  و حتی القا این حس که سؤال موردنظر قطعاً سؤال مصرف کننده محتوای وی بوده است برمی‌گردد.

تمام هنر همراه سازی افراد گاهی برگرفته از آن است که بتوانیم خودمان را بجای ایشان قرار دهیم و بپذیریم که محتوای ما تا حدی بتواند حال آنان را خوب کند و پاسخگوی نیاز آنان باشد و از همه مهمتر اینکه محتوا کاربرد لازم را برای ایشان داشته باشد.

در آخر یادآوری این نکته کافی است که مخاطب امروز دقیقاً می‌داند به دنبال چیست و از قدرت تشخیص خوبی برخوردار است و کاملاً با شناخت و مطالعه قبلی به سمت مصرف محتوا گام برمی‌دارد.

رسانه و جریان‌سازی مدنی

رسانه‌ها در جریان‌سازی برای قاطعیت‌بخشی به حرکت‌های مدنی چه نقشی ایفا می‌کنند؟

 به عبارت دیگر یک رسانه چگونه اقدام به برنامه‌ریزی برای بالا بردن سطح تمدن در یک جامعه می‌کند؟

چرا رسانه‌ها در شکل‌گیری جریان‌سازی‌ فرهنگی موثر هستند و چطور به این فرایند کمک می کنند؟

یکی از راهکارهایی که رسانه برای پیشبرد اهداف اجتماعی و ایفای نقش کنشگری در محیط جامعه استفاده می‌نماید آگاهی بخشی و تبلیغات است. البته در اینجا منظور از تبلیغات استفاده از محتوای قانع کننده و اثر گذار است و نه تبلیغات تجاری .

رسانه‌ها بواسطه ساختار ابزاری می‌توانند اهرمی برای ترویج و فرهنگ‌سازی مورد استفاده قرار گیرند. به غیر از کارکرد اصلی رسانه یعنی انتشار اخبار اطلاعات درست و صحیح می‌توان گفت کارکردهای دیگر آن نیز در این مسیر مفید و موثر است.

نمونه بارز این روند، آموزش و دادن  اطلاعات تخصصی در جریان پاندومی کرونا است.  همانطور که مشاهده می‌شود رسانه  با بیان اخبار، اطلاعات و آمارهای روزانه در جایگاه درستی به وظایف خود عمل می‌کند و در مدل فعالانه‌تر اقدام به تولید و نشر برنامه‌های آموزشی می‌نماید . و با مصاحبه‌ی با مردم نیز به جمع آوری اطلاعات و حس مسئولیت پذیری در سطح جامعه می پردازد .

حال سئوال اصلی اینجاست آیا رسانه‌های رسمی و اصلی از تمامی پتانسیل خود برای ترویح و آگاهی بخشی استفاده می نماید ؟

در سمت دیگر کاربران شبکه‌های مجازی به عنوان اعضای فعال در رسانه‌های عام پسند و در دسترس همگان در تلاش هستند تا بتواند مردم را به یادگیری و تفکر،  ترغیب و تشویق کنند. کاربران این رسانه از طرف دیگر با ساخت برنامه های مختلف و متنوع در محتوای ارائه شده،  اقدام به آموزش و انتشار اطلاعات می نمایند.

در نتیجه رسانه‌های مجازی و مردمی فعالانه تر دست به اقدام زده‌اند و گوی سبقت را از رسانه ملی ربوده‌اند و در جذب مخاطب و جلب اعتماد ایشان موفق‌تر عمل کردند که بخشی از آن به دلیل تعاملی بودن رسانه‌های مجازی است و بخشی دیگر به دلیل استفاده از سیاستگذاری‌های مردمی می‌باشد.

اما چرا ما همچنان شاهد نوعی عدم توجه هستیم و یا روند تبیین فرهنگ صحیح در بین مردم، با سرعت اندک و در بین قشر خاصی در حرکت هست و همواره با چالش های فرهنگی متعددی مواجه‌ایم؟

جواب به این سئوالات نیاز به بررسی عمیق‌تر و همه جانبه‌تر دارد. اما پر واضح است که در چنین شرایطی نیاز به سرمایه گذاری در بخش توسعه فرهنگی بیش از پیش لازم و حیاتی است و این مهم در دست سیاستمداران جامعه است.

رسانه‌ها و بازنمایی – معرفی کتاب سید محمد مهدی زاده

با جستاری کوتاه از کتاب “در حکایت و شکایت زبان فارسی” استاد ارجمند محمود کیانوش شروع می‌کنم که انصافاً خالی از لطف و بی‌ارتباط به موضوع نیست:

“نیچه در کتاب ” انسان، کلاً و صرفاً انسان” می‌گوید: اهمیت زبان در تکامل فرهنگ در این است که انسان با زبان در کنار جهان واقعی، جهان دیگری بنیاد کرد، جایی چنان استوار که بتواند بر آن بایستد و جهان واقعی را از جا بکند و در اختیار بگیرد و بر آن فرمانروایی کند.

به‌عبارت‌دیگر، انسان از دنیای ناشناخته‌ای که طبیعت در پیش او گذاشته بود، با زبان دنیای دیگری ساخت که هر چیز آن و همه‌چیز آن در کلام او معنی و مفهومی انسانی پیدا کرد و به شناخت او درآمد. بدون زبان، هستی هر چه هست، هست، اما حقیقت و معنایی ندارد.

انسان در برتری در جانوران دیگر بسیار هنرها دارد، همه شگفت، همه والا، اما فقط یکی از آنها است که مقدس است. یکی که او را با خدا هم سخن کرده است. از نظامی گنجوی بشنویم:

 از هر چه آفرید خدای

 تا از او جز سخن چه ماند به جای؟

 یادگاری کز آدمیزاد است،

 سخن است آن دیگر همه باد است!”

محمود کیانوش

کتاب رسانه‌ها و بازنمایی مجموعه‌ای نه چندان طولانی، از سید محمد مهدی زاده است.

محتوایش گفتمان‌ها و بخش‌هایی است که به موضوعات مختلف و گوناگونی پرداخته است اما با دیدی کلی می‌توان گفت نگاه نویسنده دیدی جامع و منسجم بر یک موضوع بهم پیوسته و مرتبط در رابطه با بازنمایی و ارتباطش با مفاهیم جامعه شناسی و سیاسی معاصر متمرکز است و مفاهیمی چون جنسیت، نژاد، مذهب، شرق، غرب، قدرت، زبان، نژاد پرستی و غیره را در بر می‌گیرد.

متن این کتاب مجموعه‌ای است از نقطه نظرات و دیدگاه‌های اندیشمندان و نظریه پردازان فلسفی، جامعه شناسان و روانشناسان به همراه خود نویسنده که مجموعه کاملی را عرضه می‌دارد.

تعاریف پایه و نحوه پیدایش و شکل گیری پدیده‌ها در ادوار مختلف را به همراه تببین و به ثمر نشستن دیدگاه‌هایی که هم اینک به صورت پر رنگ و نهادینه در بخش‌هایی از جوامع بشری شکل گرفته می‌توان در رابطه با موضوعات متنوع کتاب ردیابی و بررسی کرد.

به عنوان خواننده نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم با متنی عاری از حال و هوای خشک یک متن کاملا آکادمیک مواجه باشیم. این کتاب شیوه تخصصی دارد و کتابی کاملاً پژوهشی و با رویکرد شناختی است.

کتاب متشکل از چهار بخش می‌باشد.


بخش اول در برگیرنده بازنمایی که خود شامل زیر مجموعه زیر است:

زبان و بازنمایی

گفتمان و بازنمایی

ایدئولوژی و بازنمایی

ایدئولوژی، زبان و قدرت

بازنمایی رسانه‌ای: رسانه، گفتمان و قدرت

بخش دوم

گفتمان استعماری غرب سیاست بازنمایی شرق

بخش سوم

گفتمان پدر سالاری: بازنمایی جنسیت

بخش چهارم

گفتمان نژاد پرستی: بازنمایی نژاد

در انتهای کتاب بخش نتیجه هم در نظر گرفته شده است.

در قسمت نتیجه کتاب، آقای مهدی زاده به ضرورت اتخاذ رویکردی انتقادی به بازنمایی رسانه‌ها اشاره نموده‌اند زیرا که از نظر ایشان داشتن موضعی سیاسی و اجتماعی به نفع فرودستان و علیه فرادستان در مناسبات اجتماعی دنیای امروز و پژوهش رسانه‌ای امری لازم است.

ایشان در بخشی آورده است:

“پژوهشگر انتقادی با اتخاذ رویکرد و موضعی ترقی خواهانه علیه همه اشکال و صور سلطه و نابرابری در قالب ایدئولوژی و گفتمان رسانه‌ای، تقابل‌ها و تعارض‌های موجود را که منشأ بازتولید و تحکیم نابرابری‌ها، تحریف و سلطه است، مورد نقد و پرسش قرار می‌دهد و با تدوین صورتی از دانش جدید و رهایی بخش، سعی در رهایی مردم از الزام‌ها و اجبارهای سیاسی و اجتماعی دارد.”

جمع بندی

ما انسان ها به خوبی سانسور، حذف، اضافه و..را فرا گرفته ایم. و جالب تر آنکه به سراغ بخشی می‌رویم که برایمان جذاب‌تر است.

نمونه آشکار این انتخاب و نمایش واقعیت به گونه ای که می خواهیم ، حجم بالای عکس‌های ثبت شده در اینستاگرام است. در واقع ما مشغول بازنمایی واقعیت و تصویرگر بخشی از رویدادهای زندگی خودمان –به انتخاب خودمان- هستیم. مصداق دیگر، رویدادها و اتفاقاتی است که در جهان در حال وقوع است و هیچوقت برابر با انتشار خبرهایی نیست که در رسانه‌ها تولید می‌شود.

کسانی هستند که با هدف انباشت قدرت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و … بر نحوه تولید محتوای خبری در رسانه‌ها تأثیر می‌گذارند.

اگر در یک نگاه خوشبینانه تمام ماجرا را به قدرت ربط ندهیم، همیشه دلایلی وجود دارد، تا کسانی دست اندر کارِ بُرش، حذف و کپی از واقعیت باشند. دلایلی که این مطلب را طولانی می‌کند.

واقعیت ساخته شده رسانه‌ای تنها بخش یا تکه‌ای از واقعیت‌های موجود در دنیای ماست.

به طور قطع امروزه جریان سازی آگاهانه رسانه‌ها، می‌تواند به رشد فرهنگی و توسعه سیاسی و اقتصادی جوامع کمک کند و زندگی ساکنان کره زمین را متاثر از خود کند. نکته اینجاست که چه کسانی بر این ضرورت نظارت می کنند؟

در حال حاضر سؤال دیگر این “نیست” که رسانه چه اثری بر مخاطب می‌گذارد.

بلکه مسئله اصلی اینجاست، که جریان سازی رسانه ای و بازنمایی رسانه چه کمکی به روشنگری و تفسیرِ مخاطب از محیط اطرافش می‌کند؟ رسانه‌های جمعی با اثر گذاری بر نگرش گیرندگان پیام، می‌توانند مسیر توسعه جوامع را هموار یا دشوار کنند. در عصر حاضر اهمیت “مسئولیت رسانه”، از “آزادی رسانه” پیشی گرفته است و صداقت، بی طرفی و مسئولیت پذیری تولید کنندگان محتوا و برنامه‌های گوناگون رسانه‌ای، در مواجهه با وقایع پیشِ رو، ضروری است.

با درک این موضوع، کوچک نمایی دردها و رنج‌های بی‌شمار انسان‌ها در سرتاسر جهان را به سهولت نپذیریم و به قول نویسنده کتاب، ضرورت نگاه انتقادی به بازنمایی رسانه های عصر حاضر و سلطه آنان را جدی بگیریم.

بحران عدم اعتماد به رسانه‌ها در زمان انتخابات


مقدمه

دنیل مک کوئیل سیاستگذاری رسانه‌ای را پروژه‌ای برای مدیران عمومی تعریف می‌کند. اصول سیاستگذاری رسانه‌ای شامل آزادی بیان، منافع عمومی و تکثر گرایی است.

آزادی بیان: توانایی رسانه در انتشار عقاید و نظرات آزاد شاخصه اصلی رسانه‌های دمکراتیک است.

منافع عمومی: گاهی ممکن است منافع عمومی ناقض منافع عده‌ای خاص باشد اما باید در نظر داشت یک رسانه قابل اعتماد منافع اکثریت جامعه را ملاک قرار می‌دهد.

تکثر گرایی: دو مفهوم در اینجا مدنظر است تکثرگرایی درونی (گروه‌های مختلف بتوانند از رسانه برای بیان نظرات مختلف استفاده کنند) تکثر گرایی بیرونی (در یک جامعه رسانه‌های متعدد وجود داشته باشد و هر کدام از گروه‌ها و رسانه‌ها متعلق به خود افراد باشند)

تشریح مشکل

لزوم مشارکت سیاسی و اجتماعی مردم در انتخابات بیشتر از قبل احساس می‌شود. حال جلب این مشارکت از سوی رسانه‌ها کاری دشوار به نظر می‌رسد و برنامه‌ریزی و اتخاذ سیاستگذاری رسانه‌ای یک الزام اجتناب‌ناپذیر است.

مسئله حائز اهمیت و کاملاً مشخص این است که رسانه‌ها در شکل‌گیری شور و هیجان در انتخابات نقش مؤثر و کلیدی دارند. همینطور رسانه با اقدامی هدفمند و برنامه‌ریزی شده می‌تواند خط مشی لازم را به مردم بدهد. از طرفی بسیاری از مناظرات و سو گیری‌های حزبی و اعتراض‌ها به سمت شبکه‌های اجتماعی سراریز شده است.

در بسیاری از کشورها برنامه‌ریزی و اتخاذ سیاست‌گذاری انتخاباتی از یکسال قبل صورت می‌گیرد در صورتی که در ایران چنین چیزی مشاهده نمی‌شود.

ما در ایران روزنامه غیر حزبی و مستقل نداریم اصولاً رسانه‌ها و روزنامه‌هایی که شروع به خلق کمپین تبلیغاتی می‌کنند بر اساس منافع و سیاستگذاری‌های کوتاه مدت و یا منافع اقتصادی فعالیت دارند و بعد از مدتی که انتخابات تمام شد بساط آنان نیز بر چیده می‌شود.

تعداد اندکی از روزنامه‌ها بعد از انتخابات به پی‌گیری و بررسی روند کاندیدهای انتخاب شده می‌پردازند که غالباً با سوگیری مشخصی انجام می‌شود (چه مثبت و چه منفی). از آنجا که رسانه‌ها در قالب‌بندی اذهان نقش تعیین کننده‌ای دارند اما به نظر می‌رسد برنامه‌ریزی بلندمدتی در جهت این مهم در رسانه‌ها صورت نگرفته است و مشخصاً در حوزه سیاستگذاری رسانه‌ای برای انتخابات ضعف‌های عدیده‌ای وجود دارد.

از طرفی فضای مجازی زمین مناسبی برای رشد انواع و اقسام دیدگاه‌ها و نظرات شده است بخصوص توییتر به دلیل کارکرد خبری که دارد بستر مناسبی برای شکل گیری افکار عمومی است.

راهکار و نتیجه گیری

حال کارکرد سیاستگذاری‌های رسانه‌ای در بحث انتخابات باید به سمت یک توسعه پویا و پایدار باشد و نباید کوتاه مدت و مقطعی انجام پذیرد و بعد از انتخابات به کلی به فراموشی سپرده شود. حتی در مواردی لازم است رسانه به مطالبات مردم بپردازد. باید حافظ منافع مردمی باشد و همراه با شفاف سازی هدفگذاری شود. باید در نظر داشت بزرگترین هدف یک رسانه تأمین منافع عمومی است.

شایان ذکر است هر سیاستگذاری در بهترین حالت بهتر است با زمان و اقتضائات زمانی خودش پیش رود. در واقع چگونگی کارکرد چشم انداز رسانه‌ای به طور مستقیم بر فرهنگ و اقتصاد جامعه تأثیر مستقیم می‌گذارد.

همینطور مختصات فکری، معرفتی و همچنین ویژگی‌های روانی و اجتماعی هر عصر و نسل باید در نظر گرفته شود.

برنامه‌ریزی یک رسانه برای حفظ منافع مردم جامعه با رویکرد مردم‌سالاری بخصوص در مقوله انتخابات و نه به دلیل حفظ منافع و منابع عده‌ای خاص بلکه باید سرلوحه تمام سیاست‌گذاری رسانه‌ای شود تا بتواند در مواقع حیاتی اعتماد مردم را جلب کند و به جلب مشارکت سیاسی و اجتماعی بینجامد.

معرفی کتاب

من یار مهربانم

فهرست کتاب های کتابخانه ام را که از مدت ها پیش تا حال مونس و همراه من شده اند در اینجا نوشته ام.

این کتاب ها را دوست دارم.

هر کدامشان حکایتی دارند. به جلد هر کدام که نگاه می کنم خاطره ای به یاد می آورم.

اکثر این کتاب هارا خوانده ام.

بعضی هاشان را تا نیمه پیش برده ام و برخی از کتاب ها جدید هستند و در صف انتظارند.

ادبیات داستانی (فارسی وغیر فارسی)ونمایشنامه

مدیر مدرسه| جلال آل احمد

نادره | سید احمد زرهانی

کوه های سفید | جان کریستوفر

راستان | آلبرکامو

تعلیمات دون خوان | کارلوس کاستاندا

شب های روشن

آیوانهو | والتر اسکات

عبور از پیراهن | محمدرضا کاتب

چته ها | ابراهیم حسن بیگی

ملت عشق | الیف شافاک

گزیده داستان ها | اسماعیل فصیح

عروسی لاکچری | محمد علی جعفری

برهنه در باد | محمد محمدعلی

سرگذشت کندوها | جلال آل احمد

اسفارکاتبان | ابوتراب خسروی

ازدواج آقای می سی سی پی | فردریش دورنات

نون و القلم | جلال آل احمد

هاویه | ابوتراب خسروری

حاجی آقا | صادق هدایت

بوف کور | صادق هدایت

سایه و روشن | صادق هدایت

سه قطره خون | صادق هدایت

من منچستر یونایتد را دوست دارم | مهدی یزدانی خرم

مسخ | صادق هدایت

نوشته هایی از صداق هدایت

زندگی گالیله| برتولت برشت

تفنگ های خانم کارار رویاهای سیمون ماشار | برتولت برشت

از جدایی ها | محمد مصدق

همنوایی شبانه ی ارکستر چوبها | رضا قاسمی

دشمن مردم | هنریک امیسن

سگ ولگرد | صادق هدایت

فراتر از بودن و موتسارت و باران | کریستین بوبن

پروانه آبی | نور خاطر (ترجمه رضا عامری)

روی ماه خداوند ببوس | مصطفی مستور

دست تاریک دست روشن | هوشنگ گلشیری

خانه آخر | محمود دولت آبادی

باغ آلبالو| آنتوان چخوف

تنگنا | محمود دولت آبادی

یک زندگی کوچک | محمود دولت آبادی

آهستگی | میلان کوندرا

جهالت | میلان کوندرا

پابرهنه ها تمرین انقلاب می کنند | گونته گراس

مرغ دریایی | آنتوان چخوف

پنج لول روسی | باقر مومنی

در گرگ و میش راه | ابراهیم

آتلا و رنه | شاتو بریان

هملت | ویلیام شکسپیر

دیروز و امروز | سامرست یوآم

دوباره از همان خیابان ها | بیژن نجدی

مجموعه گل های معرفت| اریک امانوئل شمیت

تمشک | لئوتولستوی

کلیدر | محمود دولت آبادی

امینه | مسعود بهنود

این سه زن | مسعود بهنود

جای خالی سلوج| محمود دولت آبادی

ایلیاد و ادیسه | هومر

کتاب های  انگیزشی، روانشناسی و توسعه مهارت های فردی

هفت عادت مردمان موثر |  استفان کاوی

نیروی حال |اکهارت تله

قدرت عادت | چارلز دوهگ

شجاعت | دبی فورد

نیمه تاریک وجود | دبی فورد

عصبیت و رشد آدمی | کارن هورنای

طراحی نظم | کارن کینگسون

چشم دل بگشا | کاترین پاندر

ماندن در وضعیت آخر | امی.ب.هریس- تامس.ای. هریس

کلید های تربیتی برای والدین تک فرزند| کارل پیک هارد

به بچه ها گفتن از بچه ها شنیدن | آدل فابر / الین مازلیش

کلید های پرورش کودک تیز هوش | سیلو یاریم

رفتار درمانی | علرضا تبریزی

هوش های چندگانه | مایک فلیتهم

کودک کامل مغز | دکتر دانیل جی سیکل

همه می تونن زرنگ باشن  | نرگس تبریزی

مادر کافی | جی.ا.فراست

شعر

در آستانه | شاملو

حفره ها | گروس عبدالملکیان

هیچ چیز مثل مرگ تازه نیست | گروس عبدالمکلیان

هشت کتاب | سهراب سپهری

کسب وکار  و  مدیریت

شیوه های رهبری برای نسل جدید | استیو جابز

کار آفرینی یک دقیقه ای |  دکتر محمود احمد پور داریانی

مبانی سازمان مدیریت | دکتر علی رضاییان

رسانه

روزنامه نگاری نوین| دکتر نعیم بدیعی و حسی قندی

رسانه ها و بازنمایی | سید محمد مهدی زاده

مبانی ارتباطات جمعی | محمد دادگران

مبانی درست نویسی | دکتر ناصر نیکوبخت

سایر

زندگی عشق و مرگ از دیدگاه صادق هدایت | شاپور جورکش

داستان های فلسفی جهان | میشل پیکمال

ترانه خواندن به وقت باران | مسیحا برزگر

کتاب بیداری | مسیحا برزگر  

فن نمایشنامه نویسی| لابوس اگری

آرا، اندیشه ها و فلسفه سیاسی (مدرس) | محمد ترکمان

فراموشخانه و فراماسونری در ایران | اسماعیل رامین

توییتر یا گنجشکک اشی مشی!

چند وقتی است، به توییتر سر می زنم و مجذوبش شده ام. توییت نویسی هم برای خودش داستانی دارد؛ هر چند که من تا الان مطلبی را در این رسانه به اشتراک نگذاشته ام.

از آغاز بگویم …

توییت به معنی نوک زدن سریع است و این مفهوم را به ذهن القا می کند که یک توییت نویس موفق، بهتر است در کوتاه نویسی تبحر کسب کند و صد البته حرف حساب است.

فعالیت در توییتر به دلیل محدودیت هایی که دارد، مانند محدودیتِ استفاده از تعداد کاراکتر و عدم امکان معدوم کردن پیام از بن و ریشه، ممکن است در نگاه اول کمی دشوار به نظر برسد.

در اینجا تولید محتوا، نیازِ به شناخت از مخاطبین را چندین برابر می کند و گنجاندن مقصودمان در چند سطر کوتاه، بسیار اهمیت دارد .

صادقانه بگویم، از نگاه من این شبکه اجتماعی بسیار جذاب تر از دیگر پدیده های مجازی است که تا به حال آشنا شده ام.

شاید به این دلیل که در توییتر عموم مطالب با هدفگذاری دقیقی منتشر شده اند و نویسنده ها معمولا با صراحت و روشنی عقایدشان را به اشتراک می گذارند .

در این رسانه، هر کس از دَری می نویسد و موفق کسی است که در افکار سازی بیشترین تبحر را داشته باشد.

از باید و نباید های توییت نویسی بیشتر بدانیم:

📌در توییت نویسی اهداف روشن و مشخصی را دنبال کنیم.

📌در ابراز عقیده و نظرمان اصل نوآوری را حتما در نظر بگیریم و خلاق باشیم.

📌به یاد داشته باشیم، جسارت و جرات از خصوصیات یک توییت نویس حرفه ای است.

📌توییت خوب فاقد پیچیدگی است و صراحت و روانی از مشخصه های آن است . مهم است که هر کس بتواند به سهولت پیام را بفهمد.

📌بهتر است سراغ اصل مطلب برویم و از حاشیه دوری کنیم.

📌از الفاظ سنگین و دارای معانی سخت، استفاده نکنیم.

📌نتیجه گیری و بیان اهداف بسیار مهم است؛ حتی می توانیم راه کار ارائه دهیم.

📌در توییت نیاز به استفاده از القابی مانند:رئیس جمهوری، جناب، سرکار خانم و … نیست.

📌حتما حرف جدید و تازه ای برای گفتن داشته باشیم.

📌افشاگری خیلی موضوع خوبی برای توییت نویسی است.

📌بسیار اهمیت دارد بروز باشیم و در لحظه توییت کنیم.

📌در نگارش و درست نویسی بسیار دقت کنیم.

📌یادمان باشد توییت ابدی است.

📌مطلبی بنویسیم که قابل دفاع در آینده هم باشد.

📌وارد جنگ کلامی نشویم.

📌موضوعات را به گونه ای بنویسیم که تکذیب نشود؛ چون بی اعتباری به همراه دارد.

📌نقش هشتک در توییت مهم است.

📌موضوعاتی را بنویسیم که ذهن مخاطب را به دنبال ترجمه و فهم مطالب خود، ارجاع ندهیم.

قطعا دانستنی های بیشتری درباره توییت نویسی در دسترس شما است، اما آنچه که گفته شد، اصول نسبتا کاملی برای نوشتن هدفمند در توییتر است.

می‌خواهم رویین‌تن باشم

بعد از سال‌ها با افراد متفاوتی آشنا شده‌ام . با برخی از آنها در مدت زمانی زندگی کرده ام. برخی زوج بوده اند و علیرغم مشکلات و ناسازگاری‌هایی که با هم داشتند، دوستی و زندگی کنار هم را ترجیح داده‌اند.

با زن و مردهای بسیاری از نزدیک برخورد داشته‌ام  که با فراز و نشیب بسیار در کنار هم زندگی کرده‌اند و تعداد زیادی از آنها همانند من متصور بودند که عشق و دوری یا به قولی عشق و نفرت همواره باهمند.

من مدتی است که دیگر به این موضوع اعتقاد ندارم. آری همزیستی عشق و نفرت به نظرم ناشدنی است یا اگر هست علم روانشناسی از رازش آگاه شده است لابد.

اما چیزی که من به آن اعتقاد ندارم این است که آنچه که مردم عموما تجربه اش کرده‌اند تنفر نبوده است.

 حداقل بپذیریم تمامی‌اش این نیست. جدای از تمام ریشه ها و دلایل، این حس از جای دیگریست و زاییده یک فرایند طولانی است.

من معتقدم دو چیز ضد نمی تواند همزمان وجود داشته باشد بلکه باید عامل یا روندی در جریان باشد تا  تغییر تناقض‌زا ایجاد شود .

یعنی نمی توان گفت عشق و دوست داشتن یکباره تبدیل به نفرت می شود. حتی هورمون ها هم نمی‌توانند چنین سرنوشتی را رغم بزنند.

از نگاه من این خطای شناختی و ادراکی است.

 آنچه را  که ما به آن نفرت می گوییم در حقیقت خشم است.

در اینجا تضاد بر سر دلدادگی و خشم نیست. این هم خطای دیگری است.

مسئله تبدیل شدن رافت و عطوفت به خشم است  .

همه ما با  قدرت تخریب خشم آشناییم و می‌دانیم چقدر نابودگر است و می تواند به یکباره عصیان کند.

آدم متنفر، تنفر دارد و می گذرد. سعی می کند نبیند و مواجه نشود. اما انسان خشمگین زهر و سیاهی را در درونش پرورده است و تا از آن خلاصی نیابد آرام نمی گیرد.

آری این خشم است که سکان امور را در دست دارد و تمامی روابط آدمی را به یکباره بر هم می‌زند.

من مدت‌هاست برای پیدا کردن راه حل مناسب تلاش می‌کنم.

و بعد از سعی بی‌وقفه وکلی خودآزمایی، لااقل فهمیدم خشمم را چگونه بپذیرم.

در این مدت از اشخاص مختلفی کمک گرفتم. با دوستانم مطرحش کردم و از مشاور حاذقی مدد جستم.

بعد از کلی مطالعه و نگریستن در احوالم متوجه شدم خشم هر چقدر هم حاصل انباشتگی رویدادی ناگوار و هر چیز دیگری باشد، فقط و فقط منشا درونی دارد.

خوب می دانم خشم پدیده‌ای  است همانند دیگر واکنش‌های حسی ما که بتوانیم  به سببش از خودمان محافظت کنیم اما در عین حال راه حل‌هایی هم برای کمتر شدن یا کنترلش وجود دارد.

برای شروع باید به درون خودمان متصل باشیم  یعنی از هر آنچه از احوال درونی و بیرونیمان وجود دارد و عواملش آگاه باشیم.

یک راه حل بسیار مفید نوشتن شرح احوالات درونی و حس هایمان است.

این کار به فراهم کردن پیش شرط های لازم برای آرامشمان بسیار کمک می کند که یکی از این پیش شرط ها  قدرت تشخیص احساسات درونی خودمان است.

شاید بپرسید مگر می شود کسی به احوال درونی و احساساتش اشراف نداشته باشد؟

باید بگویم: بله.

برای  همه ما پیش آمده که حسی داشته‌ایم و به درستی تشخیصش نداده‌ایم.

مصداقش زمان‌هایی است که بهم ریخته‌اید اما به قول معروف نمی‌دانید از کجا خورده‌اید.

حسی داریم اما نمی‌دانیم یا تشخیص نمی‌دهیم این حس ناراحتی است یا نگرانی . نمی دانیم ترسیده‌ایم یا اندوهگین هستیم.

از خودمان می پرسیم:” من چم شده؟”

در اینجا نوشتن شرح احوال بسیار مفید است.

بعد از درک احساساتمان  کافیست به لحاظ شناختی کمی بر خودمان متمرکز باشیم یعنی بتوانیم نقطه شروع خشم را در خودمان بیابیم.

از خودتان بپرسید چه شد که این حس در شما بوجود آمد ؟

از کدام لحظه و از تقابل با چه موضوعی منقلب شدید؟

اگر بتوانید پاسخ را در این مرحله پیدا کنید، تقریبا مابقی مسیر به سهولت انجام خواهد شد. و قطعا شما در این مرحله پذیرا هستید تا مشکل را موشکافانه حل کنید.

این همان لحظه ای است که متوجه می‌شویم که خیلی از حس‌های ما ریشه در درون ما دارد و گاها هیچ چیز بیرون از خود ما به راحتی و بدون دردسر نمی تواند ما را به چالش بکشاند .

به عنوان مثال اگر کسی به سمت شما سنگی پرتاپ کند ما چه واکنشی نشان خواهیم داد؟

آیا می ایستیم تا سنگ به ما برخورد کند یا اینکه سریع جا خالی می دهیم؟

می دانم این مثال نمی تواند تمام ابعاد روابط انسانی را پوشش دهد اما حکایت به همین سادگی است .

فقط کافی است مواقعی بلد باشیم جا خالی بدهیم.این کمک می کند تا خشم مان را خاموش کنیم و با اتفاقی که سبب  خشم شده به روشنی و وضوح رفتار کنیم.

وقتی می دانیم مواردی سبب می‌شود تا خشم ما از درونمان به بیرون کشیده شود و احوالمان را به یک باره دگرگون کند، بهترین و مناسب ترین گزینه ما این است که خودمان را در معرضش قرار ندهیم.

البته نکته‌ای در میان است.

 مواقعی است که هیچ راه فراری نداریم و باید مواجه شویم.  

مانند زمانی که مشغول به فرزند پروری هستیم و مشکلات بین همسران نیز از این قبیل اند.

حال چه کنیم ؟

اینجاست که باید با حضور کامل، یعنی آگاهی و خرد نسبت به اینکه عوامل متعدد درونی وجود دارد که خشم ما را بر انگیخته می کند به سراغ حل مسئله برویم.

روش‌ها پیشنهادی  من

نخست: با شخصی که ما را به چالش خشم کشانده است صحبت کنیم.

می توانیم از احساسمان به آن فرد بگوییم و از او بخواهیم به رفتار چالش بر انگیزش ادامه ندهد .

در نظر داشته باشید این کار به راحتی امکان‌پذیر نیست و نیاز به حضور و درک از احوال درونی خودمان و آگاهی از تصمیمان دارد.

در ادامه؛ فضا، ذهنیت و یا خاطره ای که منجر به این حس می‌شود را برای  فرد مقابلمان توضیح بدهیم.

دوم: از طرف مقابل بخواهیم شیوه های برخورد با آن مسئله یا چالشی را  که منجر به این مباحثه شده، تغییر بدهد.

 حتی می توانیم وضعیت مکانی مان را تغییر بدهیم یعنی خودمان را از آن موقعیت خارج کنیم.

یادمان باشد می توانیم روئین تن باشیم !….

این مطلب ادامه دارد…

فیلم مستند یا نمایش واقعیت

واژه مستند را اول بار جان گریرسن ( John Grierson )  مستند ساز و منتقد سینما در نقد فیلم موانا ( ۱۹۲۶- Moana ) ساخته رابرت فلاهرتی ( Robert Flaherty ) به کار برد.

گریرسن بعدها این واژه را معادل « برخورد خلاقه با واقعیت » گرفت.

    

از اوائل دهه ۱۹۵۰تلویزیون به بهترین بستر برای رشد فیلم مستند تبدیل شد به طوری که فیلم مستند جایگاه کلیدی و مهمی را در جدول پخش برنا مه های تلویزیونی به خود اختصاص داده مستند تلویزیونی در فاصله زمانی نزدیک به چهل سال تحولات مداوم و آرامی را پشت سر گذاشته اما این تحولات از اوائل دهه ۱۹۹۰به گونه ای دیگر رخ نموده و جلوه کرده است.

یک فیلم مستند معمولا داستانی را درباره ی زندگی واقعی روایت می کند و مدعی است که در این کار صادقانه عمل میکند حال اینکه چطور این کار صادقانه انجام می شود و چطور می توان به صداقت فیلم مستند اعتماد کرد بحثی است که هیچگاه پایانی ندارد.

موضوع اینجاست این گونه فیلم ها تصویری از از زندگی واقعی هستند که از زندگی واقعی به عنوان مواد خام بهره می گیرند یا به عبارت دیگر بوسیله متخصصان وهنرمندان هزاران گزینه در پیش روی خود دارند که چه داستانی را با چه هدفی و برای چه کسی تعریف کنند .

به عنوان مثال انتخاب موضوع، ویرایش وترکیب صداها جزوی از دستکاری محسوب می شوند .

ارائه واقعیت در هر حال متضمن دستکاری ، انتخاب ، حذف و شکل دادن است ، به همین خاطر فیلم های مستند را باید بر اساس میزان کنترلی که فیلم ساز بر واقعیتی که ضبط می کند، ارزیابی کرد. اما نکته ای که درباره تمام فیلم های مستند صادق است ، این است که آنها می کوشند حسی از واقعی بودن آنچه را می بینیم و می شنویم به ما القا کنند.

گام اصلی ما در اینجا ارائه تعریف جامع، کامل و قابل قبول از مستند است. تعریفی که بتواند به فهم ساختار این ژانر کمک کند و از بطن آن  مفاهیم  قابل تبین و کاربردی استخراج شود.

عکس  مستند و بازنمایی

موضوع عکس وقتی مشخص می شود، باید با پدیده واقعی شباهت داشته باشد. بنابراین عکاسی تنها از طریق شباهت به بازنمایی می رسد، و بخاطر همین شباهت هست که می گوییم عکس موضوعش را بازنمایی می کند و چون عکس مصداق واقعیت است، می تواند اطلاعات مفیدی درباره ی موضوع  و درون مایه آن در اختیار مخاطب قرار بدهد و این همان مفهوم بازنمایی عکس است.

فصل مشترک عکاسی و چهره پردازی

چهره پردازی، خاصیتی است که هنرمند نقاش یا عکاس به موجب آن به بازنمایی پدیده های عالم می پردازد و این همان شباهت شکل ظاهری اثر با موضوع آن می باشد. عکاسی چون دقیق تر است می تواند شباهت شکل ظاهری را کامل تر نشان بدهد و روش بهتری برای بازنمایی است.

اما چهره پردازی با لحظه سر و کار ندارد و به همین علت عده ایی معتقدند همین ویژگی باعث شده با ظهور عکاسی، هنر چهره پردازی از بین نرود. چون هدفش (این همان نیست) بلکه حس و حال هنرمند چهره پرداز است که اثر را جاودان و ماندگار می کند. حال فیلم مستند از طرفی منعکس کننده موقعیت موضوع است و حالت بازنمایی ندارد اما از آن طرف چون وابسته به زمان است و می تواند در آن حالات و روحیات موضوع را با دخل و تصرف و حذف  و اضافه به نمایش بگذارد، حالت بازنمایی کننده دارد. 

عکاسی ثبت واقعه در یک لحظه است . اما فیلم مستند ثبت وقایع در امتداد زمان و منعکس کننده تمام  تغییرات موضوع و محیط پیرامون است. همچنین هر فیلمی بیانگر اندیشه و ارائه دهنده نقطه نظر خاص فیلم ساز با استفاده از ابزارهای متفاوت دخل و تصرف فنی و حرفه ای است و حالت بازنمایی، خصوصیت بارز فیلم مستند است .

روزنامه نگاری واقعیت و استناد

انسان ها برای حفاظت از خودشان و ارتباط با دیگران و شناخت و آگاهی از جهان پیرامونشان و افراد گوناگون نیاز به اطلاعات دارند .

روزنامه نگاری ابرازی است منظم که با فراهم آوردن اخبار و اطلاعات رسالت خود را بدرستی انجام می دهد.

در طی سالیان متمادی چیزی که در روزنامه نگاری تغییر نکرده است، هدف آن و ارائه اطلاعات  و آگاهی به صورت صحیح  و درست بوده .

بعد از آن در قرن بیستم با اختراع تلویزیون و رادیو این ویژگی به آن ها هم منتقل شد و به هین دلیل به عنوان پیشینه تلویزیون مستند باید مطالعه نمود. از اجزای اصلی روزنامه نگاری می توان به بازگو کردن واقعیت و پایبندی به صحت مطالب اشاره کرد پس جوهره اصلی روزنامه نگاری تایید صحت و اعتبار واقعیت است . و همین وجه تمایز روزنامه نگاری از سرگرمی تبلیغات و داستان گویی است . ویژگی مشترک فیلم مستند و روزنامه نگاری اصل واقعیت رخداد و ارائه آن است .

اولین نمونه های فیلم مستند

جان گریسون فیلم ساز انگلیسی پدر مستند سازی در دهه ۱۹۲۰ است. مهمترین کار او نقد فیلم موانا ساخته رابرت فلاهرتی در سال ۱۹۲۶ می باشد. در اینجا بود که گریسون از واژه مستند استفاده کرد گریسون برای توصیف فیلم سازی واقعیت بنیاد؛ بازی و بازسازی دو محور اساسی مورد اشاره ی گریسون از تفسیر خلاقانه واقعیت است جان گریسون در فیلم پست شبانه صحنه هایی را که نمی توانست بر روی قطار فیلمبرداری کند دوباره در استودیو بازسازی کرد.

رابرت فلاهرتی در سال ۱۹۲۹ فیلم معروف نانوک شمالی رو ساخت .

در اتحادیه جماهیر شوروی ژیگا ورتوف در سال ۱۹۲۶ بیانیه سینما- چشم و فیلم های خبری سینما – حقیقت را ارایه می دهد .

اما او هم با فیلم مردی با دوربین فیلم برداری ثابت کرد که دست به انتخاب می زند و به دنبال ارائه ساختار بیانی است و برای اینکار از فاصله گذاری استفاده می کند .

در آلمان لنی رینشتال اثر” پیروزی اراده” ۱۹۳۱در قالب تبلیغی برای هیتلر می سازد و بدون هیچ تغییری  فقط برای مشاهده ساخته شده است. پیروزی اراده این حس را به ما القا می کند که صادقانه به ضبط وقایع تاریخی پرداخته است .

درهلند یوریس ایونس با فیلم” باران” ۱۹۲۹ بیانی شاعرانه و احساسی از یک رگبار تابستانی را ارائه می دهد .

همچنین یوریس ایونس با فیلم “خاک اسپانیا” بر ضد فرانکو که در اسپانیا کشتار می کرد، فیلمی انقلابی و جانبدارانه ساخت .

ژان میتوری با فیلم “پاسیفیک ۲۳۱” از قدرت و سرعت لوکوموتیو بخار با تاکید برریتم و فرم یادگاری شاعرانه بوجود می آورد.ارنست همینگتوی گفتار متن این فیلم رو نوشت و ژان زنور و اورسن ولز گویندگیش رو کردند  و بدین ترتیب سبک صدای پنهان یا صدای راوی شکل گرفت .

در گذر زمان فیلم مستند بار ها و بارها توسط فیلم سازان و تماشاگران فیلم های مستند تعریف شده است .

چرا ما اولین نمونه ها را برای تعریف مستند استفاده می کنیم؟ زیرا ویژگی های برجسته مستند را مطرح می کند.

عدم تعریف واضح از فیلم مستند تا حد زیادی بخاطر این است که این تعاریف در طول زمان تغییر کردند. و هیچ تعریفی نیست تا بتواند در یک زمان تمام فیلم های مستند رو در خودش بگنجاند .

سرانجام در سال ۱۹۴۸  “اتحادیه جهانی سینمای مستند” این واژه را تصویب و آن را چنین تعریف کرد :
“ضبط سینمایی هر جنبه ای از واقعیت که با فیلم برداری واقعی و بدون دستکاری ، یا با بازسازی وفادارانه و معقول رویدادها ، روی فیلم ، به هدف گسترش بخشیدن به دانش و درک مردم و ارائه مسائل و راه حل های آنان به عینی ترین و واقعی ترین صورت ممکن انجام شده باشد .”

تحلیل رسانه ای(خبر:طرح اصلاح نظام بانکی جمهوری اسلامی)

در سال های اخیر شاهد آزمون و خطاهای متعددی در ساختار تصمیم گیری های مهم در عرصه های گوناگون ملی هستیم. از جمله می توان به طرح یارانه ها و طرح های مرتبط با تثبیت نرخ بنزین و دیگر طرح های اقتصادی اشاره کرد؛ که به دلیل عدم هماهنگی، انسجام و تخصص لازم بعضا با ناکامی مواجه شده است و یا به سیکل حیات ناقص خود همراه با تبعات روز افزونش، ادامه می دهد.

نمونه خوب این مثال اخبار و رویدادهای مربوط به سیستم بانکداری کشور طی چند سال گذشته تا حال است.


در تاریخ دوم خرداد سال ۹۶ بی بی سی فارسی گزارشی تحت عنوان “آیا سیستم بانکی ایران ‘ربوی’ است؟” منتشر کرد.
توجه شما را به چکیده ایی از گزارش به نقل از بی بی سی جلب می کنم :

بی بی سی”ولی‌الله سیف، رئیس بانک مرکزی ایران با تائید بخشی از انتقادهای مطرح شده توسط مراجع تقلید از”ربوی بودن” بانک‌ها، درباره مکانیزم دریافت سود سپرده‌ها توضیح داده است.

آقای سیف گفته است اگر قرار باشد پولی در بانک‌ها نگهداری و برای آن عایدی در نظر گرفته نشود، پس‌اندازها کاهش پیدا می‌کند “که در این حالت نتیجه‌ای برای شبکه بانکی به دنبال نخواهد داشت.”

رئیس بانک مرکزی همچنین به خبرگزاری ایسنا گفته است: “هر چند که انتقاداتی در رابطه با بانکداری بدون ربا وجود دارد و در برخی زمینه‌ها نیز کاملا درست است اما ما بارها حضور مراجع عظام رسیده و از دغدغه‌های آنها باخبریم اما گاهی نوع مطالبی که حضورشان منعکس می‌شود کاملا متفاوت است و در مواقعی تحریف و به طور نادرست منعکس می‌شود.”

این اظهارات در حالی مطرح شده که تعدادی از مراجع تقلید با انتقاد از نظام سوددهی در بانک‌های ایران آن‌ها را “ربوی” خوانده‌اند.

بعضی از آنها به خصوص درباره “وجه شرعی جریمه دیرکرد” وام‌های بانکی اظهار نگرانی کرده‌اند و این جریمه‌ها را حرام خوانده‌اند.

به گفته آنها درآمدی که کارمندان این بانک‌ها کسب می‌کنند هم حلال نیست.

با این حال رئیس بانک مرکزی گفته است “آئین‌نامه اجرایی بانکداری بدون ربا” را شورای نگهبان تصویب کرده و بنابراین “از فیلترهای لازم عبور کرده است.”

آیت‌الله جوادی آملی می‌گوید حقوق کارمندانی که در “بانک‌های ربوی” کار می‌کنند حرام است”

در تاریخ ۱ دی ۱۳۹۸ گزارشی مبنی بر ایرادات وارد بر طرح بانکداری جمهوری اسلامی ایران با عنوان ایرادات مبنایی طرح بانکداری چیست؟ به نقل وطن امروز در تسنیم منتشر شد
عنوان خبر”بتازگی و پس از ۷ سال، کلیات طرح بانکداری جمهوری اسلامی در مجلس به تصویب رسیده است. با منتشر شدن جزئیات، انتقادات فراوانی از سوی نخبگان و صاحب‌نظران به این طرح وارد شد.”

وطن امروز به نقل از تسنیم: “به طور کلی انتقادات بر ۲ نوع بود؛ برخی به جزئیات پرداخته و نپرداختن به مسائل مبتلابه نظام بانکی را مشکل اصلی این طرح دانسته و برخی به کلیات و نحوه قانونگذاری ایراد گرفته بودند اما همگی در این‌باره متفق‌القول هستند که اعمال اصلاحات، شرایط کنونی نیازمند پیش‌نیازهایی است که باید ابتدا حل شود، اگرنه این طرح نیز سرنوشتی شبیه طرح‌های پیشین خواهد داشت.


متاسفانه نهادهای مختلف با مطالعات جزیره‌ای و نه جمعی طرح‌های متفاوت و متعدد برای اصلاح نظام بانکی پیشنهاد می‌کنند. به نظر می‌رسد در شرایط فعلی بهترین کار تشکیل کارگروهی متشکل از اقتصاددانان پولی، اقتصاددانان اسلامی، کارشناسان بانکی و بانکداری اسلامی و برخی مدیران باسابقه سیستم بانکی و تدوین طرحی جامع برای اصلاح نظام بانکی و نزدیک کردن نهاد بانک به چارچوب بانکداری اسلامی بر اساس آسیب‌شناسی عملکرد قانون بانکداری بدون ربا و قانون پولی و بانکی و استفاده از آخرین نظرات کارشناسان در حوزه بانکداری اسلامی است و تا زمانی که چنین جمعی شکل نگیرد، نمی‌توان به تدوین طرحی جامع و کارآمد امید داشت.”

حسین درودیان، اقتصاددان نیز گفت:

طرح اصلاح نظام بانکی برای شرایط فعلی مناسب .بعضی ساختارها و قوانین هستند که مانع اصلاحات ساختاری می‌شوند. مثلا بحث استقلال بانک مرکزی، تعارض منافع در نظام بانکی، پاسخگو بودن بانک مرکزی و… پیش‌نیازهای اعمال اصلاحات اساسی هستند. شاید حتی اگر کسانی اراده انجام تغییراتی را هم داشته باشند نتوانند بدون این پیش‌نیازها کاری پیش ببرند.

. نظام بانکی ما نیازمند دوره‌گذار برای رسیدن به یک وضعیت عادی و نرمال است. اما در این قانون فرض گرفته شده که ما در وضعیت نرمال هستیم. برای پر کردن حفره‌های نظام بانکی به قوانینی از جنس دیگری نیاز داریم.مثلا قوانین مربوط به ورشکستگی بانک‌ها و رتبه‌بندی آنها یا تنبیه بدهکاران بانکی با توجه به وضعیت ناترازی بانک‌ها و اعسار عمومی کشور و مطالبات معوق، اصلا قابل اجرا نیست. اجرای آن یعنی فروپاشی اقتصاد. اگر هم اجرا نشود، خب! اصلا برای چه این قانون نوشته شده؟ این است که عرض می‌کنم طرح مجلس مربوط به دوره تثبیت است نه برای دوره‌گذار.

نیم نگاه

همانطور که متوجه شدید در اینجا یکی از تاثیر گذارترین مهارت ها و نگرش های لازم در جهت ارایه راه حلی مناسب برای معضلات پیش رو را مورد بررسی و نقد قرار داده ام .  


 قبل از هر چیز معتقدم وجود اختلاف نظر در نگرش های سیاسی و اقتصادی امری کاملا طبیعی و پذیرفته شده است و در تمامی جوامع پذیرفتنی است و چه بسا به بهبود اوضاع و رشد اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کمک  می کند .

حال با این هم موافقم که اگر اختلاف نظر در قالب بحث ها و مناظراتی مطرح شود که بتواند منجر به روشنگری و کمک به درک و آگاهی عموم برای شناخت حقوق شان و همچنین برای وضوح دید مردم و خواص بنا به دلایلی مانند پی ریزی یک تصمیم مهم مانند افزایش قیمت بنزین منجر شود باز هم قابل دفاع  و حتی لازم است.

اما زمانی فرا می رسد که – مانند انچه که در بالا گفته شد – ما شاهد نوعی عدم هماهنگی و انسجام در یک بخش مهم و کلیدی اقتصادی می باشیم در وهله اول انچه به نظر می رسد این است که تصمیمات با هماهنگی و پیش فرض ها و مطالعات جدی و جامع انجام شده است که قطعا همین است اما نکته ایی که مطرح است این است که این تصمیمات مبنای تفکری عمیقی بر پایه  یک طرح و سیستم یکپارچه را با خود همراه نکرده است و گویی در نقطه زمانی خاصی تنها چیزی که مطرح بوده انجام دادن این طرح به هر قیمتی است!!!

آن هم برای خوش خدمتی و رزومه سازی، بدون در نظر گرفتن عواقب آن.

در جایی دیگر مشاهده شد که مسایل و ابعاد زمانی و مکانی که بسیار حائز اهمیت است از دید بسیاری از فعالان نادیده گرفته شده است.

حال تفکر سیستمی و لزوم آن را در تصمیمات و سیاستگذاری های جامع، مورد بررسی بیشتر قرار می دهیم .

به نظر می رسد نبود نگاهی سیستمی، جامع و هماهنگ در اداره امور اقتصادی زمینه ساز بروز اقتصادی بیمارگونه را در ایران فراهم کرده است . عدم مهارت لازم در شناخت، مهارت و توان حل مسله بر انبوه مشکلات و معضلات اجتماعی ، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی افزوده است .

مهارت حل مسله و روش مدیریت از نقطه نظر تفکر سیستمی جزو مواردی می باشد، که مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است. اما آنچه که در حال حاضر به آن نیاز داریم فراتر از حرف ها و جلسات و سخنوری هاست و زمان آن فرا رسیده تا با نگاهی عمیق تر از این مهارت برای حل مشکلات مدیریتی و شناختی روش جدید اتخاذ کنیم.

در تین گزارش خبری موضوع مورد بحثمان را در قالب متن های رسانه ایی منتشر شده در خبرگزاری های مختلف را بررسی کردیم و همانطور که مشاهده شد لزوم استفاده از رویکرد تفکر سیستمی در یکی از مسایل مهم اقتصادی کشورمان انکار ناپذیر است.

در یک کلام، در یک نقطه از سیستم تغییری ایجاد می‌کنی و آن تغییر در همان نقطه متوقف نمی‌شود. آن‌قدر در نقاط مختلف سیستم اثر می‌گذارد که در نهایت روی خود نقطه‌ی شروع هم اثر می‌گذارد.

می توان نتیجه گرفت در حالی که مشکل سیستمی را نمی‌توان با جستجو و اعلام کردن اجزاء مشکل دار در سیستم رفع کرد نظام بانکداری ما نیز با در نظر نگرفتن پیچیدگی های اقتصادی پیش رو و شرایط فعلی کشور در برابر موضوعاتی مانند تحریم و تهدید و عدم ثبات نظام ارزی و پولی و هزاران معضل اقتصادی دیگر نمی تواند به صورت خطی از پس مشکلات بر آید  و لزوم تفکر سیستمی در تمام مسائل کشور هر روز ضرورتر می شود .