هر برنامه رسانهای بهتر است در قالب و فرم مشخصی بگنجد و از انسجام و شکل محتوایی خاصی پیروی کند؛ تا بتواند وارد حوزه تاثیر و تاثر شود.
ارسطو معتقد بود هر کار منسجمی باید آغاز، میانه و پایان داشته باشد؛ و این خط چیزی نیست جز همان که در نقد ادبیات داستانی آن را “حرکت داستانی” مینامیم.
برنامههای رسانهای برای اثرگذاری و انسجام نیاز به یک نقشه و طرح اولیه کار دارند .
مراحلی که یک برنامهساز برای انسجامبخشی به اثر جاودانهاش میبایست در نظر بگیرد به شرح زیر است:
پیش از طرح
طرح
آرم برنامه
آغاز
میانه
تعلیق
اوج
پایان
پیش ازطرح
پیش از تدوین هر طرح برای شروع برنامهسازی در رسانه، مراحلی را طی می کنیم، تا از کافی بودن اطلاعات، شواهد و مدارک که مورد نیاز است؛ اطمینان حاصل نماییم.
اولین قدم مراجعه به فهرست کتابخانهها و انتخاب کتابهایی است که در زمینه سوژه مورد نظر ما میتواند مفید باشد.
مرحله بعدی مراجعه به راهنمای نشریات ادبی و علمی است تا مطالب منتشر شدهای که بسیار تازهتر از کتاب است را بررسی و اطلاعات لازم را فیش برداری کنیم .
مزیت استفاده از نشریات بدست آوردن مشخصات و نقطه نظرات برخی صاحب نظران جهت مصاحبه است.
خوشبختانه اینترنت سهولت این امکان را فراهم نموده است.
در قدم بعد به سراغ متخصصان و صاحب نظران میرویم . طبق روال مصاحبهای ترتیب میدهیم و اطلاعات لازم را جمع آوری میکنیم.
در مسائل سیاسی و اقتصادی و حتی هنری که هرگز محدود به مرزهای یک کشور نیست، یک تحقیق میدانی دقیق گاهی لازم و واجب است و از آن ضروریتر دانستن فرهنگ، آداب و سنتها و زبان آن منطقه یا کشور میباشد.
اهمیت دانستن زبانهای دیگر برای پژوهشگران و محققان تا جایی است که مشهور است که میگل دِ اونامونو متفکر، داستانویس، مقاله نویس، شاعر، و فیلسوف پر شور اسپانیایی و صاحب اثر ماندگار درد جاودانگی، غیر از زبان های باستانی به شانزده زبان دیگر مسلط بود. میگویند که وی زبان دانمارکی را فقط برای آنکه بتواتد آثار یکی از نویسندگان دانمارکی را به زبان اصلی بخواند، فرا گرفت.
نکته قابل تامل اینجاست که می بایست در نظر داشته باشیم
بین انتخاب صحیح برای روشن شدن یک نظریه و به تصویر کشیدن وقایع در یک برنامه رسانهای و احتمالا دستکاری حقایق و افزودن شاخ و برگ هایی به آن مرزی است به باریکی یک خط ولی محقق برنامه ساز باکمال دقت این خط باریک را در نظر میگیرد و از آن عدول نمی کند.
پس از جمع آوری اطلاعات و ساختن چارچوب کامل از طرح برنامه، حال با خیال راحت به تدوین طرح کار یک نمایش یا داستان و مستند میپردازیم .
در بخش بعدی با ویژگیها و نحوه تدوین طرح برنامههای رسانهای آشنا خواهیم شد.
طرح
طرح برنامه سازی چیست؟
نقشه کار و سرفصل مطالب در داستان مستند و دیگر برنامههای رسانهای را طرح مینامند.
در حقیقت طرح باید دربرگیرنده مطالب و محتوای به هم پیوستهای باشد که به نتیجه معینی ختم شود.
در داستانها این وقایع و یا مطالب به هم پیوسته را بحران مینامند.
ویژگی بحرانها در این است که علاقه و اشتیاق خواننده و یا بیننده داستان را برانگیخته میکند.
این رغبت زمانی به ثمر مینشیند که شنونده داستان دلواپس شود و او در موقعیتی قرار دهد که نمیداند بعدا چه اتفاقی پیش خواهد آمد.
اگر چنین ساختاری به صورت یک الگو در برنامهسازی درآید نویسنده طرح حتی به راحتی، برای یک مستند هم میتواند وقایع را به نحوی در کنار هم قرار دهد و تمرین کند که بتواند برای مخاطبش کشش و علاقه ایجاد نماید.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که طرح یا چارچوب برنامه باید خصوصیات زیر را داشته باشد:
۱.روشن و کامل باشد.
۲. مطالب منظم باشد.
۳. گره یا گره های منطقی و قانع کننده ای داشته باشد.
۴. در عین حال ساده باشد. زیرا یک طرح پیچیده ممکن است با مقدورات و امکانات یک برنامه جور در نیاید.
۵. نقل حوادث باید به گونهای باشد که روابط علت و معلولی داشته باشد. یعنی یک طرح کامل میبایست چرایی و علت مسائل را به روشنی و وضوح پاسخ دهد.
باید در نظر گرفت که منتقدان و نظریهپردازان ادبیات داستانی برای ساختن طرح برنامه یا داستان دستورالعمل خاصی قائل نیستند.
کسی نمیتواند به نویسنده بگوید که طرح داستان خود را چگونه بسازد در نهایت این خود اوست که باید طرح خود را کامل کند .
در نهایت حاصل کار برنامه مهرههایی است که زیرکانه به دنبال هم ردیف شدهاند و سیر حرکت آن از نقطه اول شروع خواهد شد و بعد از آن بحران و سپس اوج و در نهایت به نقطه پایان خواهد رسید.
ویلیام سامرست موام، نویسنده انگلیسی معتقد است:
“نویسنده تا موقعی که به تمایلات مردم پاسخ ندهد کارش خواستار نمییابد؛
با این همه، هستند نویسندگانی که می پندارند آنچه را که می نویسند مردم باید بپسندند و بخرند و اگر نمیخرند گناه از آنها است.
متاسفانه من حتی یک نفر را ندیدم که بپذیرد که مردم به این علت به آثارش علاقه نشان نمی دهد که جالب نیستند…. ”
نشان برنامه
نشان و عنوان برنامه باید به نحوی تهیه شود که در مخاطب این حس را بوجود آورد که مطلب تازه و جذابی را دریافت خواهد کرد.
مواردی که میبایست در تهیه و ساختن نشان و عنوان برنامه در نظر گرفت :
- نشان برنامه باید تازه باشد و قبلا نباید تکرار شده باشد.
- موسیقی در نمایش آرم برنامه حرف اول را میزند و اگر این موسیقی سفارشی باشد برای مخاطب تکراری نخواهد بود.
- موسیقی باید گیرا و موزون و خوشآهنگ باشد و با برنامه تناسب و همگونی داشته باشد .
- نشان برنامه میبایست حتی المقدور کوتاه و ساده باشد و بهتر است عنوان آن از ۵ کلمه بیشتر نشود.
- برنامهساز باید برای ساخت الگوی برنامه خود ذوق هنریاش را نشان دهد و نباید نامی را برگزیند که از فرط صراحت، طرح برنامه را لو دهد.
- بهتر است آرم را بعد از تدوین طرح و حتی پس از ساختن و پرداختن برنامه بسازیم زیرا در این مرحله میتوانیم با وضوح و روشنی بیشتری برنامه را ارزیابی کنیم.
- باید در نظر داشت آرم برنامه تنها برای نامیدن و متمایز ساختن از دیگر برنامهها طراحی نشده است بلکه این نشان یا الگو، یک عامل مهم جذابیت و گیرایی در مقام آبروی برنامه است.
آغاز
اگر چند سطر اول داستان، نتواند نظر خواننده را جلب سازد باعث میشود خواننده در ادامه داستان با ما همراه نباشد.
در یک برنامه نیز آغاز و مقدمه اگر فاقد گیرایی باشد مخاطب رغبتی برای همراهی نخواهد داشت.
مقدمه در برانگیختن رغبت و میل شنونده در درجه اول اهمیت قرار دارد.
چگونه برنامه را از مقدمات کسالت آور دور کنیم؟
- میتوان مقدمه را با گفتگو آغاز کرد که اگر خوب نگارش شده باشد، میتواند مخاطب را سریع به قلمرو احساس و فکر نویسنده بکشاند. اما شرط آن کوتاهی است و میبایست نشان دهندهی شرایط، اوضاع و احوال حاکم بر برنامه باشد.
- نویسنده جدای از توجه به جالب بودن مطلب مقدمه، باید موضوع و محتوای برنامه را در نظر بگیرد زیرا مخاطب همچنان که با برنامه پیش میرود در مییابد که تنها در باغ سبزی به او نشان داده شده است و مقدمه ربطی به برنامه ندارد.
- مقدمه باید نگارشی قوی داشته باشد و ظرف ۱ تا ۳دقیقه به پایان برسد و وارد اصل مطلب بشود و ساده و روشن باشد.
- یک مقدمه خوب باید مربوط و در یک کلام جز لاینفک برنامه باشد.
- صریح و خالی از ابهام باشد تا شنونده بتواند بدون هیچ کوششی در حال و هوای کلی برنامه قرار بگیرد . این کار باید صمیمانه انجام پذیرد که شنونده چارهای جز همراهی با برنامه نیابد.
میانه
پس از مقدمه برنامه به میانه آن باید پرداخت . میانهای که در پس آن یک پایان منطقی و قابل قبول وجود داشته باشد.
برای رعایت یک ساختار جذاب و پر کشش تعلیق و اوج را که جزو لاینفک میانه یک اثر است باید در نظر بگیریم.
تعلیق
تعلیق یا دلهره و اضطراب، پدیدهای است که در اثر آن مخاطب در یک حالت نگرانی در انتظار میماند.
موفقیت برنامهساز، در ایجاد چنین حالتی، بستگی تمام به شناخت روحیه و علایق مخاطب دارد.
در داستان و نمایش، قهرمان و مشکل او چنین همراهی و انتظاری را در مخاطب میآفریند. در کار مستند و برنامهسازی نیز باید پدیدهای را جانشین قهرمان و مسئلهای را جایگزین دشواری او کنیم تا چنین حسی را بیافرینیم.
ممکن است نویسنده پای یک راز و یا موضوعی جدی را به میان بکشاند و موقعیتی را بوجود آورد که غیر تکراری باشد به گونه ای که مخاطب، مشتاق تشریح و توضیح آن شود و همین کنجکاوی هیجان و التهاب او را برای پی گیری برنامه برانگیزد.
اوج
اوج، یکی از اجزای اصلی و اساسی طرح است.
در داستان و نمایش اوج باید عالیترین نقطه علاقه و لطف داستان باشد و در کار برنامهسازی، به نوعی در آستانه پایان کار باید بتواند کشف و شهود مخاطب را برانگیزد.
بنابراین اوج باید مقدمه پایان و نتیجه کشف و شهودی که پایان آن را ارسطو “کثارسیس” مینامد باشد.
“کثارسیس”: تزکیه ای که روح مخاطب در جریان آن پاک میشود؛ که در پایانِ نوع خاصی از ادب نمایشی یعنی تراژدی به وقوع میپیوندد، گویند.
حتی در برنامههای سیاسی اوج در واقع نتیجه منطقی مطالب و یا سلسله وقایعی است که وقتی روی میدهد، بحران و التهاب مخاطب به نهایت رویارویی و تعارض خود برسد تا وی را برای دریافت نتیجه آماده سازد .
پایان
در مرحله پایانی باید همه مسائل در نهایت روشنی و صراحت تحلیل شود و مطلب لاینحلی باقی نماند.
در داستان و نمایش، پایان با گرهگشایی به وقوع میپیوندد.
گرهگشایی پیامد وضعیتی و موقعیت پیچیده یا نتیجهی نهایی رشتهی وقایع است و در نهایت رازها و سوتفاهمها از میان میرود.
میبایست در نظر داشت که ارزش یک پایان خوب، کمتر از یک آغاز هیجان انگیز نیست
یک پاسخ
خیلی خوب و مفید بود این مطلب .من معمولا اصلا جواب نمیدم.ممنونم راحله جان.