راوی: دختر جبر (روایت فرزاد کاظم زاده)

 جواب‌های ساده برای سؤال‌های سخت

 

بالاترین مدال ریاضی جهان در دستان یک زن ایرانی (۲۰۱۴)

 

تصادف و احتمال در زندگی مریم میرزاخانی- اتفاق‌های بد در اوج خوشبختی او.

«دختری گرفتار جبر عاشق جبر»

 

چقدر احتمال دارد یک ایرانی و یک دختر مدال ریاضی دنیا را ببرد؟ طبق قانون احتمالات ریاضی: خیلی کم.

 

انگار همین دیروز بود خبر گرفتن مدال فیلدز توسط مریم میرازخانی-ریاضیدان- همه جا را پر کرده بود.

 

اینگرید دوبیشی فیزیکدان و ریاضیدان بلژیکی اولین زنی است که به ریاست اتحادیه بین‌المللی ریاضی درآمده است. در خانه‌اش نقل کرد که تمام اتفاقات آن روز را به یاد دارد.

 

دوبیشی: «این رسم قدیمس که رییس اتحادیه ریاضی دانان جهان، خودش شخصاً با فرد مورد نظر برنده مدال فیلدز تماس بگیرد و به او خبر را اعلام کند.»

 

او شماره تماس مریم را به سختی پیدا کرد و بر روی گوشی تلفنش پیام گذاشت اما مریم به او پاسخی نداد. دوبیشی:«معمولاً وقتی رییس اتحادیه ریاضی‌دانان جهان با ریاضیدانی تماس بگیرد مشخصاً شخص متوجه اهمیت قضیه خواهد شد.»

 

دوبیشی: «مریم فکر کرده بوده که پیام، پیامی قلابی بوده و باور نکرده بود. او به دلیل نقش برجسته‌اش در دینامیک و هندسه سطوح ریمانی و فضاهای پیمانه‌ای برنده شد.»

 

حالا مدال فیلدز در دستان اولین زن و اولین ایرانی(فرزاد کاظم زاده)

 

قانون احتمالات ریاضی هم احتمالاً گیج شده.(فرزاد کاظم زاده)

 

دوبیشی: «مریم اونجا ایستاده بود با وقار اون عالی بود هیچوقت یادم نمی‌رود»

 

«ما می دانستیم که او دارد جنگ را به سرطان میبازد. او قبل از اینکه به کنگره جهانی ریاضی بیاید تازه یک دوره شیمی درمانی را تمام کرده بود ضعیف شده بود همین که آمد همه ما خوشحال شدیم»

 

در ۸۰ سال گذشته (قبل از سال ۲۰۱۴) ۵۶ نفر زیر ۴۰ سال این مدال را گرفته بودند و همه مرد بودند.(فرزاد کاظم زاده)

 

دوبیشی: «نزدیک به آخر عمرش که خیلی مریض بود نمی‌خواست رسانه‌ها راجع به حالش حرف بزنند ما برنامه ریزی زیادی کردیم که خبرنگارها را از مریم دور نگه داریم»

 

دوبیشی: «معلوم است که میدانستم خبر بزرگی هست. یک زن برای اولین بار مدال فیلدز را گرفته بود. بله او زودتر رفت. ما زمانبندی مراسم را تغییر دادیم و برنامه ریزی کردیم که زودتر کنفرانس رو ترک کند.» 

 

دوبیشی: «ریاضی دانان معمولاً میگویند ما واقعاً نمی‌توانیم راجع به کارمان به آدم‌های غیرحرفه‌ای توضیح بدهیم. این مثل این است که انتظار داشته باشیم ریزه کاری‌های یک سمفونی را به کسی که موسیقی بلد نیست توضیح بدهیم. معلوم است که نمیشود. خیلی چیزها در سمفونی هست که فقط کسانی که موسیقی بلدن میفهمند اما به این معنی نیست که شما نمی توانید از یک سمفونی لذت ببرید.»

 

 

المپیاد ریاضی کانادا

محمد جواهری ۲۰ سال پیش در المپیاد ریاضی کانادا با مریم مدال گرفته بود.

او حالا استاد دانشگاه سی ان آی نیویورک هست.

 

محمد جواهری:«بعد از اینکه مدال‌ها رو توزیع کردند در کانادا، ما همه به هم تبریک می‌گفتیم و به او هم تبریک گفتیم چون طلا گرفته بود. آن هم فول مارک ۴۲ امتیاز گرفته بود. بعد همان موقع گفت: خب حالا طلای ریاضی را گرفتیم بریم سراغ مدال فیلدز. ما هم می‌خندیدم فکر می‌کردیم شوخی میکند. باخنده برگزار کردیم. اما خب معلوم بود او از زندگیش چی میخواهد و آخرش هم با پشتکار و با استعدادی که داشت به آن رسید.»

 

مریم جواب سؤال‌هایی را پیدا کرد که سال‌ها فیزیکدانها و ریاضیدانها را سر کار گذاشته بود.(فرزاد کاظم زاده)

 

مریم غیر از اینکه به سئوالات مهمی در ریاضیات پاسخ داده، روش‌هایی را ابداع کرد که ریاضی‌دانان بتوانند مسائل دیگر را حل کنند.

 

 

راوی

مریم میرزا خانی قبل تر گفته است: «گاهی مواقع احساس می‌کنم در یک جنگل بزرگ هستم و نمی‌دانم به کجا می‌روم؛ ولی به طریقی به بالای تپه‌ای می‌رسم و می‌توانم همه‌چیز را واضح‌تر ببینم. آنچه آنگاه رخ می‌دهد، واقعاً هیجان‌انگیز است. »

 

او گفته بود که در کودکی آرزو داشته نویسنده شود. مریم میرزا خانی: «وقتی که بچه بودم رویایم این بود که نویسنده شوم. هیجان‌انگیزترین لحظاتم را به خواندن رمان می‌گذراندم، در واقع هر چیزی را به دستم می‌رسید می‌خواندم.»

 

 

این روایت ادامه دارد…

چگونه بر ترس “عدم تایید ” غلبه کنیم؟

قصد داریم کسب و کار جدیدی راه بیندازیم.
می‌خواهیم روی محتوا یا محصولی که تولید کرده‌ایم نامی بگذاریم.
تصمیم گرفته‌ایم حرکت متمایزی انجام دهیم.

غالبا در چنین شرایطی اولین نکته‌ای که به ذهنمان خطور می‌کند این است که دیگران چه برداشتی خواهند داشت.

آیا تایید خواهم شد؟

تا به اینجای کار همه چی درست و منطقی به نظر می رسد.

سئوال بعدی این است که: نکند خوشایند و مقبول نیفتد؟

همین که به این قسمت میرسیم، جریان خلاقانه ذهن ما ناگهان بار و بندیلش را جمع می کند و می رود.

چرا؟

چون اجازه می دهیم بخش کلیشه‌ای ذهنمان بر ما مسلط شود . این تنها مربوط به انتخاب یک نام برای برند یا محصول نیست.

من بارها به اثرگذاری و تمایز فکر کرده‌ام اما در زمان انجام کار و فعالیتی خاص، دلهره نقد و قضاوت دیگران مرا به سرزمین واژه های کلیشه‌ای کشانده است.

این دلهره‌ها به هزار و یک دلیل مانند مدل ذهنی شکل گرفته در من و دیگران بوجود آمده است.

شاید بهتر باشد دل را به دریا بزنیم. ذهن را از پراکندگی و افکار بی مربوط خالی کنیم و فقط  انجام دهیم. 

به عنوان مثال با این حجم بالای کسب‌وکار، محتوا، کتاب و ….، نامگذاری برای یک محصول یا محتوا مهم است.
اما به نظر من آنچه که بیش از همه اهمیت دارد، قدرتِ اثرگذاری است.

  اگر کمی به درونمان رجوع کنیم و به خودمان اعتماد داشته باشیم، می‌توانیم از این “ترسِ تایید نشدن” عبور کنیم و در اکثر اوقات دستاوردش خلق و ابداع رویدادهای نو و جدید است.

بله. من شاید برای نشخوار ذهنی‌ام راه حلی نداشته باشم. چون ذهنم از من جدا نیست و پی در پی برای بقای نیم بندش تلنگر می زند تا کاسه و کوزه هایم را بهم بریزد.

 اما می توانم برای پیشبرد اهدافم و عمگرایی‌ام برنامه‌ریزی کنم و ذهنم را به زانو در آورم .

 

برای من همین چند دلیل زیر کافی است.

در ابتدا می‌خواهم، که تمایز و اثرگذاری برایم الویت باشد.

اسم سال من شجاعت است پس برای متمایز بودن شجاع باشم.

با این همه مغز متفکر نواندیش و زیبانگر، بر روی اثرگذاری‌ام بیشتر تمرکز کنم و به دنبال خلق یک تجربه لذت بخش برای خودم و دیگران باشم.

در عین حال معتقدم رجوع به یکسری از موضوعات مثل “عناوین پربازدید” و “منتظر نشستن و نگاه کردن به بازخورد دیگران”  بر نیازِ به تایید تاکید دارد و غالبا هم مبتنی بر ترسِ از تایید نشدن است .

و در آخر فرصت آفرینندگی را بخاطر “ترسِ از تایید نشدن”، از دست ندهم …

 

 

هوش مصنوعی و آینده ما

هوش مصنوعی در جوامع مدرن به شدت در حال پیشرفت و توسعه است.

تا به امروز استفاده‌های گوناگونی از این تکنولوژی پیشرفته صورت گرفته و تحقیقات پزشکی با ایجاد فناوری‌های نوآورانه توانسته از این فناوری بهره ببرد.

 همچنین وسایل نقلیه خودکار به مدد این فناوری بسیار متحول شده‌اند. بانک‌ها از سیستم‌های هوش مصنوعی برای نظارت بر فعالیت در حساب اعضا جهت بررسی سرقت هویت، تأیید وام‌ها و حفظ امنیت آنلاین استفاده می‌کنند.

 

در جواع مدرن در حال حاضر دانشمندان تلاش می‌کنند تا از هوش مصنوعی برای ساخت ماشین‌های هوشمند جهت کمک به نیازمندان نیز استفاده کنند. تولیدکنندگان سالهاست که در کارخانجاتشان از هوش مصنوعی در بهبود عملکرد ماشین آلات بهره می‌برند.

 

ربات‌ها با نفوذ به بسیاری از بخش‌های شغلی و جایگزین شدن، نیاز به ورودی انسان در نقش‌های مختلف از جمله حمل و نقل، اقدامات پزشکی، برنامه‌های نظامی و حتی زمینه‌های صنعتی و تجاری در جهان را تصاحب می‌کنند.

 

انسان در ادوار مختلف به فکر رقابت ربات‌های باهوش با خودش بوده است. درک این ترس‌ها و اینکه چرا مردم چنین اعتقادی دارند مهم است. ربات‌های هوشمند مکمل انسان‌ها در زندگی روزمره‌شان هستند.

اتومبیل‌های هوشمند از محبوبیت بیشتری برخوردار می‌شوند زیرا می‌توانند کاملاً خودکار حرکت کنند. اتومبیل‌های خودران ایمن‌تر از ماشین‌های قابل حمل هستند، بنابراین در صورت وجود اتومبیل‌های اتوماتیک بیشتر، به همین دلیل کمتر تصادف می‌شود.

اتومبیل‌های خودکار دارای سنسورهایی هستند که هر چیزی را که می‌توانیم درک کنیم مانند اتومبیل متوقف در مقابل یا تغییر شرایط جاده را تشخیص می‌دهند. هوش مصنوعی می‌تواند مواردی مانند وسایل خانگی را تا رسیدن به شبکه عصبی پزشکی تقویت کند که می‌تواند بیماری‌ها را تشخیص دهد یا عمل جراحی انجام دهد. با تغییر جامعه و پذیرش سبک زندگی خودکارتر، مشاغل جدیدی نیز برای نظارت، تقویت و تعمیر این ماشین‌های خودکار ایجاد می‌شود.

 

اما به نظر می‌رسد آدمی ترسهای عمیق‌تری را تجربه می‌کند از نگاه دیگر، انسان همواره از ناشناخته‌ها هراس داشته است.

 

این سئوال مطرح است که :آیا بیم آن وجود دارد که این فناوری مدرن پیشرفته و بدون مرض به دست نااهلان بیفتد؟

در ادامه به جواب این سئوال خواهیم پرداخت

سیاستگذاری‌های عمومی در رسانه

معمولاً زمانی که صحبت از سیاست می‌شود قدرت مربوط به دولت‌ها و حاکمیت در ذهن ما شکل می‌گیرد.

 

تعریف سیاست در گذر زمان به عنوان قدرت در اختیار حاکمیت و دولت‌ها به تعریف سیاست به عنوان علم یا هنر اداره جامعه تغییر کرده است. واقعیت اینجاست که بدون شناخت از سیاستگذاری عمومی نمی‌توان بر سیاستگذاری‌های رسانه‌ای مسلط شد.

 

سیاستگذاری عمومی مجموعه است از اقدامات عقلانی که منجر به خلق فرایندی می‌شود که در آن مجموعه‌ای از نظام اجتماعی حاکم می‌تواند به اهدافش دست یابد.

 

در واقع سیاستگذاری مجموعه‌ای از اقدامات، شیوه‌ها و راهبردها است که به یک محور مرکزی مشخصی تعلق دارد و بر اساس دسته‌ای از افکار و ویژگی‌ها شکل می‌گیرد. این سیاست‌ها فراگرد اهداف مشخصی بوجود می‌آیند.

 

 

فرایند سیاستگذاری عمومی شامل سه مرحله با عنوان شکل گیری، اجرا و ارزیابی است.

معمولاً آنچه که ‌باید در سیاستگذاری‌های عمومی حول محور رسانه لحاظ شود، اجرای درست و دقیق و نظارت بر اجرا و در نهایت ارزیابی و سنجش دستاوردها و خروجی‌ها می‌باشد.

 

فرایند اتخاذ سیاستگذاری عمومی در رسانه

سیاستگذاری‌های رسانه‌ای برگرفته از نظام حاکم بر آن رسانه است. بر اساس آنچه که گفته شد در همین نظام‌های متفاوت نیز قواعد کلی لحاظ می‌شود.

هر رسانه در جهت شکل‌گیری سیاست‌های لازم گام بر می‌دارد و چار چوب و طرحی را ترسیم می‌کند و بعد از فرموله کردن طرح برای آن تصمیم‌گیری می‌گیرد. در نهایت براساس اهداف خود آن را اجرا نموده و مورد سنجش و ارزیابی قرار می‌دهد.

به دلیل اینکه رسانه‌ها بخشی از نظام ارتباطاتی را در بین انسان‌ها شکل می‌دهند و همینطور به واسطه وجود شبکه‌های اجتماعی و ایجاد نوعی تعامل بین مخاطب و رسانه امکان گرفتن فیدبک در سازمان‌های رسانه‌ای به مراتب ساده‌تر و امکانپذیرتر از مابقی سازمان‌ها و صنایع است؛ بنابراین ارزیابی نتایج سیاست‌های اجرا شده متکی بر محیط واکنش‌گرای اجتماعی است.

در نتیجه نیاز به اعمال سیاست‌های جدید در چنین سیستم‌هایی به مراتب بیشتر است و این مهم انعطاف‌پذیری بالا و رویکرد مردم سالاری لازم دارد.

 

یادآوری چند نکته در اینجا حائز اهمیت است.

حذف امور سیاسی از فرایند سیاستگذاری در حوزه‌های مختلف رسانه‌ای در محتوای رسانه‌های ملی چون رادیو و تلویزیون می‌تواند از مهمترین فاکتورهای موفقیت در رسانه‌های مذکور محسوب شود؛ زیرا تا حد زیادی می‌تواند از جهت‌دار نمودن مفاهیم و محتوای برنامه‌ها برای پیشبرد اهداف عده‌ای خاص جلوگیری به عمل آورد و به ترویج آزادی اندیشه کمک کند.

در هر صورت باید این واقعیت را پذیرفت که عملکرد رسانه و چشم‌انداز آن به طور مستقیم بر کیفیت فرهنگ، اقتصاد و اجتماع اثر می‌گذارد و بر رشد و تحول اجتماعی نیز اثر مستقیم دارد.

 

سیاستگذاری هر رسانه فعال همچنین پاسخگوی این سؤال است که ما در عمل خواهان تجربه چه نوع جامعه‌ای هستیم؟

 

آنچه باید امروز به آن توجه شود نتیجه انجام و اعمال چنین سیاستگذاری هایی است زیرا که به‌هرتقدیر روش‌های نادرست و نامناسب می‌تواند آسیب‌زننده باشد. در حال حاضر تحقیقات زیادی در حوزه آسیب‌شناسی ناشی از سیاستگذاری های رسانه‌ای انجام می‌شود.

بهترین اقدام برای هر رسانه برای جلوگیری از هر نوع آسیب احتمالی به بدنه جامعه، شناخت دقیق از اصول سیاستگذاری عمومی و بررسی پیشینه سیاستگذاری اعمال‌شده در حوزه رسانه است.

ارتباطات در خدمت توانمندسازی اجتماعی

توانمندسازی بدون قدرت، بی معناست. فوکو معتقد است قدرت در روابط اجتماعی معنا پیدا می‌کند. قدرت در اینجا به معنای صاحب اختیار بودن و دسترسی رسمی به تصمیم گیری برای امور محوله اجتماعی است.

در واقع توانمندسازی برای انتخاب، تصمیم گیری و تفویض اختیار فرایندی است که به شخص کمک می‌کند تا در امور محوله اقدام به عمل مسئولانه کند.

توانمندسازی از طریق ارتباطات و جلب مشارکت در تغییرات اجتماعی از آنجا ناشی می‌شود که که رسانه‌ها و وسایل ارتباط جمعی با ایجاد فضا و جریانی سازنده می‌توانند افراد را به حرکت مسئولانه مدنی وا دارند. رسانه پل و مجرای ارتباطی برای تبادل اطلاعات و پیام است و به شکل موثری می‌تواند فرایندهای اجتماعی مثبت‌گرا را تقویت کند و مردم را به سمت این فرایند جذب نماید.

چرایی توانمندسازی حول محور قدرت‌بخشی اجتماعی حائز اهمیت و توجه است؛ زیرا به تبیین این نوع نگرش و اندیشه در اذهان کمک می‌کند و به آگاهی‌بخشی جامعه نسبت به حقوق و قواعد حاکم بر زندگی اجتماعی و قدرت مطالبه و اختیار ناشی از توانایی کمک می‌نماید.

از طرفی چنین چرایی‌هایی می‌تواند منجر به ترغیب و الزام فعالان رسانه در عرصه فعالیت‌های اجتماعی و مدنی شود و به آنان در جهت گام‌های اساسی در این حوزه انگیزه دهد.

چرایی و علت چیست؟

بخشی از جواب به سؤالات مربوط به عوامل و دلایل ایجاد چنین فرایندی در جامعه به لزوم ایجاد همراهی، همدلی و وفاق در بین اهالی یک جامعه بر می‌گردد؛ زیرا که وجود چنین حس‌هایی در دل یک اجتماع به پیشبرد اهداف کلان و خرد اجتماعی کمک می‌کند.

 از طرفی به دلیل اهمیت شبکه سازهای اجتماعی برای رشد و پیشرفت مردم در یک جامعه لزوم توانمندسازی و ایجاد زمینه‌ای برای آگاهی‌بخشی و نشر اطلاعات صحیح و به‌روز احساس می‌شود.

در عصر حاضر به دلیل نیاز به سطح بالا آگاهی و توانایی برای تطبیق با فناوری روز و شرایط بغرنج زندگی در جامعه امروزی، توانمندی و قدرت اختیار، بیشتر از جوامع فرمانبر گذشته، به رشد و بالندگی افراد کمک می‌کند.

 به نظر می‌رسد در عصر اطلاعات و ارتباطات دیجیتال، شهروند شهری بزرگ بودن یا در قلب یک روستای دور افتاده زندگی کردن، برای دسترسی به دنیای پیچیده اطلاعات و اخبار وقایع اجتماعی، تمایز خاصی ایجاد نمی‌کند و بیش از آن زندگی اجتماعی به طرز تفکر مسئولانه افراد آن جامعه وابسته است.

این در حالی است که نقش و کارکرد رسانه در نشر صحیح اطلاعات، آموزش مؤثر و بازنمایی قدرت توانایی هر فرد به عنوان یک شخص اثر گذار در جامعه، قابل انکار نیست.

ارتباطات چگونه در فرایند توانمندسازی اجتماعی اثر می‌گذارد؟

چگونگی فرایند توانمندسازی، از طریق استفاده از تمامی ظرفیت‌های ابزاری رسانه و شبکه‌های اجتماعی مجهز به فناوری ‌روز و با ساخت محتوای با کیفیت با محور مهارت ورزی قابل اجراست.

همچنین بر اساس تحقیقات انجام شده رادیو و تلویزیون رسمی همچنان منبع قابل اعتمادی برای گرفتن اطلاعات دقیق و درست در جامعه محسوب می‌شود. در جایگاه دیگر خبرگزاری‌ها و سایت‌های خبری و همینطور شبکه‌های اجتماعی با قدرت مضاعف می‌توانند این جریانات را تقویت کنند و مهمترین سازوکار مؤثر موازی کاری و هم جهت بودن این ابزارهاست.

شایان‌ذکر است تولیدکنندگان محتوا بیش از سایرین با تکیه ‌بر پژوهش‌های بنیادی و توسعه‌ای و همچنین ترویج مفاهیم اجتماعی و حقوقی می‌توانند به ایجاد توانمندی‌های اجتماعی و ایجاد حس قدرت مخاطب مدد رسانند.

در آخر باید گفت نقش قدرتمند اطلاعات و ارتباطات را نمی‌توان نادیده گرفت و این بستر آماده جذب مجریانی است که دلسوزانه بتوانند در جریانات مدنی فعال حضور یابند و به تحقق توسعه و رشد اجتماعی سرعت ببخشند.

عوامل اثر گذاری محتوای پیام، برگیرنده یا مخاطب

از گذشته تا حال تلاش‌های بسیاری برای متقاعدسازی و اثرگذاری پیام بر روی مخاطبان شکل گرفته و انجام شده است.

پیشینه لزوم توجه به این مسئله تا جایی است که برای روند تاثیرگذاری بر روی مخاطب مطالعات گسترده‌ای صورت گرفته است.

یکی از تحقیقات بزرگ این حوزه در زمان جنگ جهانی دوم به وقوع پیوست و نتایج قابل توجهی را بجا گذاشت. این پژوهش درباره سربازان امریکایی بودکه نظر جامعه شناسان و روانشناسان بسیاری را به خود جلب کرد.

کارل آی هاولند روانشناسی بود که در روند تحقیقات این پروژه نقش تعیین کننده‌ای داشت و یکسری از فعالیت‌های گروهی در این حوزه زیر نظر وی شکل گرفت و اثر خود به نام “ارتباط و متقاعد سازی” را در آن دوره به رشته تحریر در آورد.

تحقیقات گسترده در زمینه اثرگذاری پیام سبب شد، عوامل اساسی تعیین کننده‌ای بدست آید که در اینجا شرح کوتاهی از هر کدام را به زبان ساده آورده‌ام:

  • پیام از سمت چه کسی و یا چه کسانی ارسال می‌شود یا به عبارتی منبع پیام کیست یا کجاست؟

این که پیام از طرف چه کسی ارسال می‌شود برای بسیاری از مخاطبان و گیرندگان نقش مهمی دارد. به ویژه در دنیای امروز که هر شخصی با یک کلیک ساده می‌تواند دست به ارسال پیام بزند و انتشار پیام و محتوا بسیار ساده‌تر از گذشته انجام می‌شود.

 می‌توان به راحتی مشاهده کرد که هر شخصی و هر نهادی با هر ویژگی می‌تواند به راحتی دست اندرکار ساخت پیام و ارسال و انتشار آن در دنیای بزرگ ارتباطات باشد. اهمیت اینکه چه کسی ارسال کننده پیام است، به قدری است که می‌توان ردپایش را در نوشته‌های ارسطو نیز مشاهده کرد:

“گفتار نیکمردان را کاملتر و آسانتر از دیگران باور می‌کنیم”

مسئله حائز اهمیت در ارسال پیام و تاثیرگذاری منبع از آنجایی است که آزمایش‌های بسیاری بصورت تجربی، مشاهده مستقیم و عینی بر صحت گفتارهایی چون نوشته ارسطو انجام شده است.

نتایج آزمایش‌ها حاکی از آن بوده که ارتباط بین فرستنده پیام و محتوای پیام در یک قالب و چارچوب مشخصی باید تعریف شده باشد و به عبارتی شخصی که پیام را ارسال می‌کند تا حد زیادی در حوزه محتوای پیام به لحاظ اعتبار، آگاهی و تخصص می‌بایست از سوی جامعه گیرندگان پیام پذیرفته و شناخته شده باشد.

به عنوان مثال: یک قاضی در فرایند توضیح درباره عوامل بزهکاری جوانان و مشکلات اجتماعی پیامش مورد پذیرش تر از یک وزیر کشاورزی است.

نکته‌ دیگری که در رابطه با منبع پیام حائز اهمیت است وجاهت و اعتبار رسانه‌ای است که پیام را ارسال می‌کند. در نتیجه آن دسته از وسایل ارتباط جمعی مانند تلویزیون، رادیو، شبکه‌های اجتماعی و … که در جامعه از ارزش و اعتبار بیشتری برخوردارند، پیام ارسالی از جانب آنان، آسانتر و سریعتر مورد پذیرش قرار می‌گیرد.

  • محتوای پیام شامل چه اهدافی است و آیا اساساً ماهیت ارزش آفرینی دارد؟

در اینجا نظریات و بحث‌های گوناگونی مطرح شده است اما به نظر می‌رسد اهداف و سیاست‌های رسانه و تولید کننده محتوای پیام تعیین کننده است.

 معمولاً پیام‌هایی که بدون در نظر گرفتن نظرات مخالف، ارسال می‌شوند و تمامی ابعاد وجودی یک محتوا را در نظر نمی‌گیرند سخت‌تر مورد پذیرش قرار می‌گیرند. اصل بی طرفی موردی است که برای مخاطب حس اعتماد بیشتری می‌آورد؛ به عبارت دیگر در ارسال هدف پیام هر چقدر با خود بار بی طرفی داشته باشد برای مخاطب گیراتر است.

 در بحث دیگر بر اساس پژوهش‌های انجام شده توسط جورج دبلیو هارتمن ترغیب رأی دهندگان در زمان انتخابات ثابت می‌کند که اساساً پیام‌هایی همراه با بار هیجانی بالا توانسته است مردم را متقاعد کند تا به نامزدهای دلخواه فرستنده «پیام‌هیجانی» رأی داده شود و اساساً پیام‌های اقناع کننده منطقی مغلوب پیام‌های هیجانی شده بودند و هستند.

از منظر ارزش آفرینی اگر به محتوای پیام نگاه کنیم، پر واضح است که محتوایی که از تازگی به لحاظ ماهیت و شکل پیام برخودار باشد برای مخاطبش جذابیت ایجاد می‌کند و در این آشفته بازار اطلاعاتی می‌تواند براحتی تمایز ایجاد نماید.

  • ویژگی‌های مخاطب پیام

شناخت جامعه هدف و مخاطب در شکل گیری روند تهیه یک محتوا امروزه یکی از چالش برانگیزترین مسائلی است که به آن پرداخته می‌شود و هر روزه تحقیقات و پژوهش‌های گسترده‌ای در این حوزه انجام می‌شود.

در بین سیل کثیر جمعیت مخاطبان پیام و تنوع اطلاعاتی به نظر می‌رسد پیدا کردن جامعه هدف کاری دشوار است و بدون صرف وقت انرژی و حتی هزینه‌های گزاف نشدنی است.

اما الگوهای ساده‌ای نیز در این زمینه، قبل‌تر بر اساس مدارک بدست آمده از تحقیقات (برشاید و والستر-۱۹۶۹) معرفی شده است.

«بیشتر مردم در زندگی روزانه خود، به پیام‌هایی توجه می‌کنند که با آن موافق هستند»

از طرفی به لحاظ ربط دادن شخصیت گیرندگان به میزان متقاعد شوندگی آنان می‌توان به ویژگی‌های فردی چون عزت نفس و بهره هوشی اشاره کرد.

به طور مثال تحقیقات اجتماعی نشان داده است که فردی که خود را دست کم می‌گیرد و از عزت نفس کمتری برخودار است راحت‌تر اقناع می‌شود. (اورنسون الیور – روانشناس اجتماعی)

از دیگر عوامل که در ویژگی‌های پیامگیران مطرح است جنسیت افراد است و بر اساس مطالعاتی که قدمت طولانی دارد نشان داده شده است که آمادگی زنان برای تغییر نگرش بیش از مردان است.

بر اساس توضیح مک گوایر «زنان کمتر مورد اهانت قرار می‌گیرند و مردان کمتر مورد تملق. بر اساس مطالعات انجام شده زنان شنوندگان بهتری هستند و به نظر می‌رسد دختران در امر یادگیری جلوتر از پسران هستند»

مورد دیگر مصونیت در برابر پیام است شخصی که قبلاً در معرض پیامی قرار گرفته است و بعداً توانسته آن پیام را رد کند در برابر پیام‌های مشابه مصونیت پیدا می‌کند. این مکانسیم همانند واکسن عمل می‌کند.

درمجموع می‌توان نتیجه گرفت در دنیای امروز یکی از دغدغه‌های هر تولیدکننده پیام و محتوا قدرت اثرگذاری و متقاعدکنندگی پیام است زیرا که انتقال پیام و تولید آن  بدون در نظر گرفتن اثرگذاری در جامعه مخاطب، همانند “آب در هاون کوفتن” است.

این مطلب تکمیل خواهد شد.

چرا انسان به طرح سؤال و پیش بینی نیاز دارد؟

حس قدرت ناشی از پیش بینی رخدادها و آینده همیشه برای آدمی جذاب بوده است.

گاهی این ضرورت احساس می‌شود که مسیر اتفاقات را تغییر دهیم و بعضاً می‌خواهیم بهترین واکنش را از خود نشان دهیم و یا از حوادث و رویدادهایی که برای ما مشکل‌ساز خواهند شد، جلوگیری کنیم.

تصور کنید، رویدادی همانند دلایل بروز کودک‌آزاری در سطح جامعه را بررسی می‌کنیم تا از طبیعی جلوه دادن و ایجاد یک الگوی نابهنجار جلوگیری کنیم.

به هر حال خود این فرایند «ایجاد الگوی نابهنجار از طریق خرده فرهنگ‌ها» بر اساس طرح یک سئوال و پیش‌بینی عواقب و خطرات ناشی از آن در قالب یک پژوهش به وقوع پیوسته و مورد مشاهده و مطالعه قرار گرفته است. بدنبال این پژوهش به این شناخت و قدرت پیش بینی رسیده‌ایم که برخی معضلات اجتماعی، پیرو عواملی در جامعه درونی و به یک هنجار تبدیل می‌شود.

ما به پیشگویی‌هایی که از سر دانش و تجربه بدست می‌آیند نیاز داریم تا بتوانیم جلوی فجایع بزرگ را بگیریم مانند پاندمی بیماری کوید-۱۹، که در حال حاضر تمامی دنیا بسیج شده‌اند تا یک راه حل قطعی برای آن بیابند.

نقش ارتباطات و اطلاعات در پیش بینی وقایع و پرسش‌ها چیست؟

تا مجرا و کانالی نباشد جامعه درگیر پیچیدگی‌های نظام علت و معلولی رویدادها نخواهند شد و نتایج حاصل از پیش بینی وقایع و پرورش ذهن پرسشگر همرسانی و نهادینه نمی‌شود.

دنیای ارتباطات و رسانه با تکیه بر تکنولوژی روز توانسته پل ارتباطی موثری را بین افراد و دنیای اطلاعات و اخبار خلق کند و سطح آگاهی و دانش جامعه را بر اساس کارکرد آموزش و فراهم نمودن زمینه برای انتقال دانش تخصصی و به روز فراهم آورد؛ و خود نیز مرجعی برای اعلام نتایج تحقیقات دانشمندان در رابطه با مسائل روز دنیا است.

ظاهراً زندگی در جهان عاری از خبر و اطلاعات راحت و بدون دغدغه است؛ اما شخص بدون اطلاع از وقایع و رخدادها توان و قدرت لازم را برای وضع استراتژی مناسب در قبال مسائل پیرامونش از دست خواهد داد.

اساساً پرسشی که در چنین مواقعی در ذهن نقش می‌بندد حاوی این مضمون است که انسان عاری از آگاهی نسبت به جهان پیرامون چگونه می‌تواند مسئولانه فکر و عمل کند و چطور سهم زندگی اجتماعی و فرهنگی و بعضاً سیاسی‌اش را در تصمیم گیریها ایفا کند؟

شاید چنین اشخاصی نیز حتی به رغم بی میلی به اطلاعات و خبر، به پیشگویی‌ها علاقمند هستند و در جستجوی جواب سؤالات خود نمی‌توانند نسبت به رویدادها، کشفیات، علت‌ها و عوامل رخدادها و اتفاقات پیرامونشان بی تفاوت باشند.

یک انسان جستجوگر برای پیدا کردن سوالاتش بهتر است چه مسیری را طی کند؟

چگونه رویدادها را پیش بینی کند؟

در قدم اول لازم است طرح پرسش‌ها با دیدی ژرف‌تر انجام شود و مقصد و هدف مورد نظر، محدود و متمرکز به موضوع و چالش در ذهن باشد.

برای بدست آوردن جواب سؤال لازم است به علائق و تواناییها و منابع توجه شود.

 به عبارتی به دنبال جواب سوالی برویم که برای ما اشتیاق و علاقه ایجاد می‌کند و منطبق بر توانایی برای پیدان کردن جواب و منابعی مانند اخبار و اطلاعات در دسترس باشد.

برای اینکه پرسش و سؤال چارچوب درستی داشته باشد، می‌بایست درک درستی از مفاهیم و معانی مندرج در پرسش بدست آید و نقطه گنگ و نامفهومی در ذهن وجود نداشته باشد. به یاد داشته باشیم که ما به دنبال یک جواب هستیم که در گستره یک جامعه قابل تعمیم و پذیرش باشد.

بعد از طرح پرسش با مطالعه منابع موجود و طرح سئوال از اهالی فن و مشاهده در جامعه با روش‌های مختلف و حتی انجام یک کار پژوهشی، می‌توان روابط علی و معلولی آن موضوع را بدست آورد. به یاد داشته باشیم که پرسش‌هایی که در ذهن ما نقش می‌بندد ممکن است پرسش افراد بی شماری باشد بنابراین یکی از منابع مطالعاتی در اینجا می‌تواند رجوع به پیشنه مسئله باشد.

در نهایت با جمع آوری دقیق اطلاعات می‌توان به استنتاج و تحلیل نتایج اقدام کرد. تنها لازم است داده‌ها و اطلاعات با دقت بالایی گرد آوری شود و و صحت وسقم آن قبلاً مورد بررسی قرار گرفته باشد.

در اینجا مشاهده و تعمق در اطلاعات و پیدا کردن یک نظام عقلانی همراه با علیت لازم است.

بعد از تحلیل و تعمق نتیجه گیری و جواب نهایی بدست می‌آید که این جواب به دلیل ویژگی نسبی داشتن می‌تواند در قالب یک پیش بینی مطرح شود و در جای مناسبی برای تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی از آن استفاده شود.

اساساً نیاز نیست ما در رابطه با هر پدیده پیچیده‌ای اقدام به طرح سؤال و تحلیل و به دست آوردن نتیجه‌گیری باشیم. داشتن یک دستورالعمل کوتاه و ساده برای سؤالات و مشکلاتی که بر سر راهمان قد می‌کشند مورد مناسبی است که به‌راحتی چالش‌های پیشرو را بررسی و حل کنیم.

ضرورت انجام پژوهش در تولید محتوای ارتباطی و اجتماعی

در ذهن ما سوالاتی در قالب چرایی و چگونگی رخدادها و پدیده‌های اطرافمان وجود دارد و علت‌پژوهی هر رخدادی با طرح یک سئوال آغاز می‌شود.

 انسان نیازمند شناخت و درک درستی از اطراف و مسائل پیرامونش است. اهمیت این موضوع و جواب به چرایی‌ها در عصر حاضر خیلی بیشتر از پیش احساس شده است.

به طوری که دیده می‌شود سازمان‌ها و نهادهایی که به اهمیت این موضوع پی برده‌اند حاضر به تحمل بودجه و هزینه بالایی جهت کار پژوهشی هستند.

در بحث ارتباطات و مسائل اجتماعی که می توان گفت در اکثریت حوزه‌ها و رشته‌های تخصصی اثر گذار و مرتبط است موضوع پژوهش رکن اصلی است.

به عنوان مثال دست‌اندرکاران و پژوهشگران اجتماعی مدتهاست به دنبال ارزیابی و واکاوی یکسری از رفتارهای نابهنجار در جامعه هستند. مانند بالا رفتن سطح جرم و جنایت، پدیده ناموس کشی، کودک آزاری و …

اینها تنها مواردی هستند که ضرورت بررسیشان در جامعه به شدت احساس شده است زیرا موضوعاتی از این دست می‌تواند تاثیر عمیقی بر حس امنیت اجتماعی بگذاردو مسائل مرتبط با قوانین و حقوق اجتماعی را بازبینی نماید و راهکاری را بر اساس یافته‌های تحقیق به پژوهشگران اجتماعی ارائه دهد و در نهایت مفاهیم درست و اصولی را درجامعه توصیف، تبیین و نهادینه نماید.

این مورد مثالی بود که اهمیت پژوهش‌های اجتماعی را تا حدی روشن مینماید.

از طرفی به دلیل پیچیدگی‌های فناوری در عرصه ارتباطات و تعاملات اجتماعی و همینطور موضوع مهمتری به نام دیتا و اطلاعات که امروزه قلب تپنده قدرت در دنیاست، نیاز به شناخت، توصیف و تبیین پدیده های اطلاعاتی و ارتباطی بیش از گذشته احساس می‌شود.

اگر بخواهم مفاهیم کلیشه‌ای به میان نیاورم و حرف تازه‌ای را عنوان نمایم باید بگویم در حال حاضر برای کار تحقیقی و پژوهشی صدها مورد در اطراف ما وجود دارد.

بخصوص این نیاز در کشور ما در حوزه‌های مختلف دیده می‌شود و اگر کار درستی انجام شود می‌توانیم این امید را داشته باشیم در بستر گذر زمان از نتایج حاصل از این اقدام، برنامه‌ریزی درست و مدونی استخراج نماییم که منجر به  یک نظام مدیریتی منسجم خواهد شد که با تکیه بر آمارها و اطلاعات میتواند مسائل و معضلات را تحت کنترل خود درآورد و در نتیجه مشکلات را تعدیل کند.

مواردی که در انتخاب موضوع تحقیقات ما اهمیت دارند کدامند؟

اولین نکته‌ای که برای انتخاب یک موضوع باید در نظر داشته باشید این است که موضوع هر چقدر هم به روز باشد و از ژورنال‌ها و نشریات معتبر دنیا در حوزه تخصصی محقق استخراج شده باشد تا زمانی که قابل بومی سازی نباشد  و سنخیتی با چالش‌ها و مشکلات داخلی جامعه ما  نداشته باشد، عملا پژوهش ما را تبدیل به یک پژوهش ناکارآمد می نماید که یافته‌هایش برای هیچکس کاربرد نخواهد داشت.  به نظر میآید چنین چیزی بیشتر شبیه یک هدیه نامرغوب هست که در یک جعبه خیلی زیبا و شکیل بسته بندی شده و ارائه شود.

پس سعی ما بر این است که موضوع‌مان را کاربردی و قابل ردیابی در جامعه برگزینیم. تا اگر تبدیل به یک طرح عملیاتی شد بتواند کاری از پیش ببرد و موثر واقع شود.

نکته بعدی مربوط به علاقمندی پژوهشگر است و در همه جا هم مطرح شده است که علاقه پژوهش‌گر به موضوع پژوهش لازم است. اگر به موضوع علاقمند باشید با اشتیاق بیشتری آن را دنبال می‌کنید و همین عاملی است که بر روی پی گیری و پشتکار و سرعت عمل شما اثر دارد.

بهتر است موضوعتان جامعیت داشته باشد. مطمئنا بررسی یک گروه و یک جامعه آماری که در برگیرنده ویژگی‌های مشترک، قابل‌فهم و قابل‌درکی برای تمام مردم هست اثر بخشی بیشتری هم خواهد داشت و کشش بیشتری هم برای خود شما ایجاد خواهد کرد.

سعی کنید فهم موضوع برای خود شما نیز ساده باشد.  بعضی از این عناوین و موضوعات تحقیق جدای از الزامش در حوزه تخصصی که معمولا برخی سفارشی انجام میشوند و در جایگاه خودشان مهم و موثر هستند، به صورت عمومی کاملا ناگیرا می باشند.

لازم است برای یک محتوای کاربردی از عنوان ساده و قابل‌فهم استفاده شود.

تکلف و پیچیدگی در هر حوزه‌ای از فعالیت‌های پژوهشی و محتوایی فهم محتوا را سخت می کند.

مورد بعد اینکه موضوع انتخابی در حول و حوش منابع موجود شکل بگیرد. یعنی دسترسی به منابع مادی و غیر مادی برای محقق ایجاد زحمت و هزینه زیادی نکند و  به سهولت فراهم شود. مثل دسترسی به جامعه مورد مطالعه.

چه بهتر که  موضوع تحقیق ما  دردی از خودمان درمان کند یعنی در وهله اول بیش از هر چیز به دنبال دغدغه های خودمان باشیم و به یاد داشته باشیم بخاطر ویژگی زندگی اجتماعی قطعا دغدغه‌های ما بخشی از خواستگاه اجتماعی مردم است.

بتوانیم اطلاعات و خروجی تحقیق را ارائه دهیم. این یعنی اینکه خروجی ما خواهان داشته باشد و قابل ارائه نیز باشد.

در نهایت زمانی ما پژوهش انجام می‌دهیم تا یک ایده و نظر را معرفی کنیم و به شکلی توجیهی برای تبیین آن پیدا کنیم تا بتوانیم آن ایده را اجرایی نماییم.

اما اگر هدف طرح سئوال و مشکل است و به دنبال رابطه علتمند هستیم بهتر است در انتخاب موضوع موارد یاد شده را لحاظ کنیم.قطعا انگیزه‌ساز و مشوقمان خواهد شد .

لزوم توانمندسازی برای توسعه یک کشور

بسیاری مفهوم توسعه را بجای رشد اقتصادی به کار می‌برند. درواقع نشانگر و موفقیت یک کشور را درگرو رشد اقتصادی آن می‌دانند.

آیا تنها ثروت یک کشور می‌تواند بیانگر توسعه آن نیز باشد؟

آیا می‌توان گفت که کشورهای آفریقایی که بعضاً منابع طبیعی و ثروت هنگفتی دارند از توسعه بالا و رشد اقتصادی برخوردارند؟

توسعه همه جانبه یک کشور چگونه تعریف می شود؟

توسعه جریانی است چندبعدی که مستلزم تغییر بنیادی در ساختار اجتماعی و طرز تفکر مردم  و نهادهای ملی یک اجتماع است و به رشد اقتصادی، شکوفایی، رونق، کاهش نابرابری‌های اجتماعی و ریشه‌کن شدن فقر اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی اکثریت مردم یک جامعه منجر می‌شود.

داشتن چنین شاخص‌هایی قطعاً به‌راحتی و ظرف مدت کوتاه اتفاق نمی‌افتد. لازم است تا هر فرد در اجتماع به‌نوعی خودباوری و احساس مسئولیت مدنی دست یابد تا بتواند با مجموعهٔ عظیمی از افراد مؤثر در یک جامعه به سمت توسعه حرکت کند.

حال چگونه می‌توان چنین حسی را در بین افراد یک جامعه بوجود آورد؟

یکی از راه‌حل‌ها، سرمایه‌گذاری در بخش “توسعه فرهنگی” است.

فرهنگ و فرهنگ‌سازی از زمان‌های گذشته موردتوجه انسان بوده است. گویا در جوامع نقش‌آفرینی افراد بسیار اهمیت داشته و همواره کسی یا کسانی بودند که پرچم‌دار روشنگری برای دیگران بوده‌اند و هستند.

همین امر اهمیت و نقش پیشرفت و توسعه در یک جامعه را برجسته می‌سازد. توجه داشته باشید که یکی از شاخص های مهم انتخاب هر فرد برای زندگی میزان رفاه و آسایش اجتماعی و اقتصادی و سطحی از کیفیت است.در حدی که امروزه شاهد آن هستیم که تعداد زیادی از ما برای به دست آوردن چنین شاخصه‌هایی حاضریم دست از دلبستگی‌ها و حواشی امن زندگی خود بکشیم و به کشورها و شهرهای دیگر نقل مکان کنیم.

بنابراین انسان امروز با شناخت دقیق از نیازها، خواستگاه و همچنین حقوق طبیعی‌اش حاضر نیست خود را محصور هر شرایطی نماید.

گاهی به نظر می‌رسد نداشتن همین دید بسیط و عدم شناخت از وضعیت موجود و هزارویک مسئله دست و پا گیر دیگر ممکن است انگیزه‌های لازم را برای حرکت به سمت توسعه اجتماعی و فرهنگی تا حد زیادی کمرنگ نماید.

اما باید اذعان کرد، حرکت به سمت توسعه در گرو یک حرکت مدنی و اجتماعی و همینطور برخاسته از سطح فرهنک و تمدن یک جامعه است. به قول معروف تا چیزی را طلب نکنی بدست نخواهی آورد. از طرفی شناخت و دانستن یک پدیده هم در ایجاد خواستگاه مردمی مؤثر است.

حال به عوامل مؤثر بر فراگرد توسعه همه جانبه یک جامعه نگاه می‌اندازیم:

عوامل انسانی: به عنوان یک پارامتر اصلی، می‌توان عدم توان و عدم تمایل در یک جامعه را برای نرسیدن به توسعه عنوان کرد که مصداقش پدیده فرار مغزهاست.

عوامل فرهنگی: برخی فرهنگ‌ها باعث توسعه می‌شوند و برخی دیگر بازدارنده هستند.

هافستد چهار محور را برای عوامل فرهنگی عنوان می‌کند:

فاصله قدرت در فرهنگ- اجتناب از عدم اطمینان- فردگرایی در مقابل جمع گرایی-مردانگی در مقابل زنانگی.

عامل روابط و ساختارها: یک عامل بازدارنده از این دست را می‌توان عدم شفافیت و ابهام در قوانین و مقررات عنوان کرد.

عوامل فناوری و سرمایه‌ای: در چنین جوامعی کمبود دانش و مهارت در سطح وسیعی احساس می‌شود و عموماً سرمایه‌گذاری در نقطه درستی انجام نمی‌گیرد.

ناگفته پیداست که توسعه باعث بهبود شرایط در جامعه می‌شود و به بالا رفتن سطح کیفیت زندگی و رفاه کمک می‌کند اما اگر بخواهیم آن بخش از توسعه را که برعهده سیاستگذاری‌ها در سطوح کلان و دولتی یک جامعه است در نظر نگیریم و هدف ما لایه‌های درونی جامعه باشد، در اینصورت مؤسسات، نهادها و گردهمایی‌های اجتماعی چگونه می‌توانند به سرعت بخشیدن روند توسعه در یک جامعه کمک کنند؟

ابتدایی‌ترین بخش داستان توسعه توانمندسازی و حس خودباوری و همدلی است. توانمندسازی و اساساً توانایی مفهوم کلیدی و چالش برانگیزی است؛ که بدون تفویض قدرت نشدنی است. فوکو معتقد است که “تحول واقعی زمانی رخ می‌دهد که که قدرت در میان افراد و گروه‌های عامه و افراد مسئول در تصمیم‌گیری و سیاست عادلانه توزیع شود.”

توانمندسازی از دید جو رولندز به سه بخش تقسیم می‌شود:

“توانمندسازی فردی:به توسعه آگاهی و اعتماد به نفس بخشیدن به فرد برای مقابله با ظلم خلاصه می‌شود.

توانمندسازی ارتباطی: به افزایش توانایی برای مذاکره و توانایی بحث و تأثیر بر روی تصمیمات و فرایندهای ارتباطی اشاره دارد.

توانمندسازی جمعی: در برگیرنده فعالیت جمعی، در سطح محلی یا منطقه‌ای یا گسترده‌تر برای تغییر ساختارهای اجتماعی ظالمانه است.”

بنابراین می‌توان نتیجه گرفت توانمندسازی شرایطی را فراهم می‌کند تا افراد سازمان‌ها و گروه‌ها و… شرایط اقتصادی و اجتماعی را تحت کنترل خود در آورند و قادر باشند فعالیت‌های دموکراتیک خود را در اختیار گیرند.

به بیان دیگر در مسیر توسعه یک جامعه آنچه که بیش از منابع،  تمامیت ارضی و موقعیت یک کشور مورد قبول و اتفاق نظر است ویژگی‌ها و خودباوری مردم یک سرزمین در سایه فرهنگ و نحوه تعامل زمامداران و مسئولان آن کشور با مردمانشان است.

در مطلبی دیگر گریزی به نقش اطلاعات و ارتباطات در فرایند توسعه یک کشور خواهم زد.

آیا حس همدلی و همراهی رو به افول است؟

در کنار خیابان نشسته بودم… البته نه! داخل ماشین شخصی‌ام بودم. بعد از آن همه پیاده‌روی بلافاصله دستانم را ضدعفونی کردم و درب شیشه شیر را باز کردم و جرعه‌جرعه نوشیدمش.

در حال و هوای خودم بودم که حس کردم سایه‌ای در اطرافم در حال چرخیدن است. سرم را بالا گرفتم. در همان لحظه ماسک پارچه‌ای سورمه‌ای رنگی  که بر روی صورت زنی میان‌سال بود توجهم را جلب کرد به خودم آمدم و نگاه خیره‌ام را برداشتم. او پشت پنجره ماشین ایستاده بود و سعی می‌کرد من را متوجه خودش کند.

به خودم آمدم ماسکم را روی صورتم گذاشتم و شیشه را پایین کشیدم. پیشانی زن میان‌سال خیلی بیشتر از قامت استوارش چین‌وچروک داشت.

 گفتم: بفرمایید.

باحالتی که گویی سال‌هاست مرا می‌شناسد گفت: پول بهم میدی برم نون تافتون بخرم.

کمی بهت‌زده نگاهش کردم و به او گفتم: متأسفم من فقط کارت با خودم دارم و پول نقد ندارم.

ناامیدانه از من دور شد به پیاده‌رو رفت خوب که نگاهش کردم دیدم کفش مردانه‌ای به پا دارد… دیگر نتوانستم چیزی بخورم او رفته بود اما ردپایش را بر روی قلبم حس می‌کردم.

می‌دانستم ازاین‌دست افراد در جامعه کم نیستند حتی می‌دانستم اعتماد کردن به چنین اشخاصی کار دشوار است.

کاش حداقل به‌جای یک پاسخ خشک‌وخالی به او یک بیسکویت تعارف می‌کردم و یا اینکه از او می‌خواستم از خودش به من بگوید. من وقت زیادی داشتم و می‌توانستم به او گوش بدهم.

تعارضات و چالش‌های درونی بسیاری ذهنم را به خود مشغول کرده بود. از طرفی می‌دانستم که او اولین و آخرین نفر با چنین شرایطی نخواهد بود؛ اما به این دلیل که بی‌تفاوت رهایش کرده بودم با خود در کلنجار و کشمکش بودم.

سؤال مهم اینجاست… چه می‌شود که ما برای وقت گذاشتن دیگرانی که در کنارمان زندگی می‌کنند این‌قدر ناشکیبا می‌شویم؟

چرا گاهی آنقدر متمرکز بر خودمان هستیم که دیگران را نمی‌بینیم یا به عبارتی درکی از همنوعان خودمان نداریم؟

چگونه می‌شود که حس همدلی در بین ما به سمت تنزل و افول می رود؟

ماجرای دیگری را که به یاد می‌آورم مربوط به بیست و اندی سال پیش است. در آن زمان حتی از پس آنالیز بخش مهمی از درونیاتم هم برنمی‌آمدم.

همیشه از نابلدی‌هایم رنج می‌کشیدم.

یادم می‌آید یکی از نزدیکانم را ازدست‌داده بودم. به کنار عزیزانش رفتم. آن‌ها غرق در گریه و بی‌قراری بودند.

خوب به خاطر دارم که بیشتر از آنکه بتوانم ناراحتیم را ابراز کنم و تسلی دل بازماندگان شوم شوکه شده بودم و ترسان ازآنجا دور شدم.

امروز می‌دانم که در آن روز از سر نابلدی و حس خجالت از همراهی آنان سر باز زدم.

حال درک دیگری از اطرافیانم دارم و خوب فهمیدم که نیاز به همدل و همراه یکی از ضروریات زندگی همگی ماست.

اما عواملی که از نگاه من مانع همدلی و همراهی می‌شود به‌قرار زیر است:

 نابلدی، حس شرمساری، ناشکیبایی، عدم درک حسی و شهودی بالا، عدم اعتماد، خودخواهی، بی‌تفاوتی، نداشتن حس مسئولیت اجتماعی، ضعف فرهنگی، عدم آموزش، خشم و …

به نظر می‌رسد برای همدلی با آدمیان بیش از هر چیز دیگری باید به درونمان متصل باشیم و در وهله اول درک درستی از موقعیت و شناخت ازخودمان داشته باشیم و به لحاظ حسی سرشار و پویا باشیم.

به نقل از آبادیس:

“دایره المعارف روانشناسی مثبت گرا (the-encyclopedia-of-positive-psychology ) همدلی را به عنوان توانایی تشخیص و یا تجربه  غیرمستقیم  ( وضعیت هیجانی) یا حالت عاطفی  موجودی دیگر، و یا به عنوان پاسخ عاطفی ناشی از  درک یا فهم وضعیت یا شرایط عاطفی هیجانی دیگران معنا کرده است.”

پیشنهاد می‌کنم شما هم دلایل و تجربیات خودتان را در زیر این مطلب به اشتراک بگذارید.