امروز به کاری که پیشنهاد گرفته بودم، فکر می کردم.
بیشترین دغدغه من در آن لحظه این بود که آن کار را چگونه با شیوه متفاوتی انجام دهم و چطور میتوانم از این فرصت برای طراحی و پیاده سازی ایدههایم استفاده کنم.
در یک لحظه نکتهای ذهنم مرا به خود مشغول کرد.
اولین چیزی که برای پذیرش این کار و انجام آن نیاز دارم اختیار است پس قدم اول صحبت درباره حوزه اختیاراتم خواهد بود.
اندک تاملی کردم. وقتی مفهوم اختیار را در ذهنم مزه مزه کردم به یاد آوردم شاید مقوله مناسبی برای شروع یک کار حرفهای باشد اما قطعا اختیار و مسئولیت از هم جدا نیستند.
پس کمی مکث کردم و بیشتر به انجام آن کار فکر کردم و بررسی بیشتری کردم تا مطمئن شوم که از پس مسئولیت آن بر میآیم یا نه ؟
به قول معروف گل و خار از هم جدا نیستند.
هر چند که اگر از پایه و اساس آدم مسئولیت پذیری باشی چنین چیزی دور از ذهن نخواهد بود و به راحتی انجامش خواهی داد.
اما بسیاری هستند که ترجیح میدهند خود را درگیر مسئولیت جدیدی نکنند و اساسا با پاسخگو بودن مشکل دارند.
من معتقدم چنین اشخاصی هرچند که به ظاهر کار آسانتری دارند اما از آن طرف فرصت خلاقیت و ظهور یک ایده را نیز از خود گرفته اند.
شاید در چنین شرایطی از شکست می ترسیم؛ یا شاید نگرانی از سختها و موانع ما را از پذیرش مسئولیت باز میدارد.
به هر تقدیر هر عاملی که باعث میشود مسئولیت رخداد تازه ای را به دوش نگیریم، به همان میزان مسبب آن است که نتوانیم از موهبتهای اختیار و فرصت انجام آنچه که در سر داریم بهرمند شویم.
من تصمیم گرفتم برای فردا وقتی را به مذاکره برای انجام ایده هایم در خصوص کار جدید اختصاص دهم.
امیدوارم برای شما هم اتفاق بیفتد.