فیلم مستند یا نمایش واقعیت

واژه مستند را اول بار جان گریرسن ( John Grierson )  مستند ساز و منتقد سینما در نقد فیلم موانا ( ۱۹۲۶- Moana ) ساخته رابرت فلاهرتی ( Robert Flaherty ) به کار برد.

گریرسن بعدها این واژه را معادل « برخورد خلاقه با واقعیت » گرفت.

    

از اوائل دهه ۱۹۵۰تلویزیون به بهترین بستر برای رشد فیلم مستند تبدیل شد به طوری که فیلم مستند جایگاه کلیدی و مهمی را در جدول پخش برنا مه های تلویزیونی به خود اختصاص داده مستند تلویزیونی در فاصله زمانی نزدیک به چهل سال تحولات مداوم و آرامی را پشت سر گذاشته اما این تحولات از اوائل دهه ۱۹۹۰به گونه ای دیگر رخ نموده و جلوه کرده است.

یک فیلم مستند معمولا داستانی را درباره ی زندگی واقعی روایت می کند و مدعی است که در این کار صادقانه عمل میکند حال اینکه چطور این کار صادقانه انجام می شود و چطور می توان به صداقت فیلم مستند اعتماد کرد بحثی است که هیچگاه پایانی ندارد.

موضوع اینجاست این گونه فیلم ها تصویری از از زندگی واقعی هستند که از زندگی واقعی به عنوان مواد خام بهره می گیرند یا به عبارت دیگر بوسیله متخصصان وهنرمندان هزاران گزینه در پیش روی خود دارند که چه داستانی را با چه هدفی و برای چه کسی تعریف کنند .

به عنوان مثال انتخاب موضوع، ویرایش وترکیب صداها جزوی از دستکاری محسوب می شوند .

ارائه واقعیت در هر حال متضمن دستکاری ، انتخاب ، حذف و شکل دادن است ، به همین خاطر فیلم های مستند را باید بر اساس میزان کنترلی که فیلم ساز بر واقعیتی که ضبط می کند، ارزیابی کرد. اما نکته ای که درباره تمام فیلم های مستند صادق است ، این است که آنها می کوشند حسی از واقعی بودن آنچه را می بینیم و می شنویم به ما القا کنند.

گام اصلی ما در اینجا ارائه تعریف جامع، کامل و قابل قبول از مستند است. تعریفی که بتواند به فهم ساختار این ژانر کمک کند و از بطن آن  مفاهیم  قابل تبین و کاربردی استخراج شود.

عکس  مستند و بازنمایی

موضوع عکس وقتی مشخص می شود، باید با پدیده واقعی شباهت داشته باشد. بنابراین عکاسی تنها از طریق شباهت به بازنمایی می رسد، و بخاطر همین شباهت هست که می گوییم عکس موضوعش را بازنمایی می کند و چون عکس مصداق واقعیت است، می تواند اطلاعات مفیدی درباره ی موضوع  و درون مایه آن در اختیار مخاطب قرار بدهد و این همان مفهوم بازنمایی عکس است.

فصل مشترک عکاسی و چهره پردازی

چهره پردازی، خاصیتی است که هنرمند نقاش یا عکاس به موجب آن به بازنمایی پدیده های عالم می پردازد و این همان شباهت شکل ظاهری اثر با موضوع آن می باشد. عکاسی چون دقیق تر است می تواند شباهت شکل ظاهری را کامل تر نشان بدهد و روش بهتری برای بازنمایی است.

اما چهره پردازی با لحظه سر و کار ندارد و به همین علت عده ایی معتقدند همین ویژگی باعث شده با ظهور عکاسی، هنر چهره پردازی از بین نرود. چون هدفش (این همان نیست) بلکه حس و حال هنرمند چهره پرداز است که اثر را جاودان و ماندگار می کند. حال فیلم مستند از طرفی منعکس کننده موقعیت موضوع است و حالت بازنمایی ندارد اما از آن طرف چون وابسته به زمان است و می تواند در آن حالات و روحیات موضوع را با دخل و تصرف و حذف  و اضافه به نمایش بگذارد، حالت بازنمایی کننده دارد. 

عکاسی ثبت واقعه در یک لحظه است . اما فیلم مستند ثبت وقایع در امتداد زمان و منعکس کننده تمام  تغییرات موضوع و محیط پیرامون است. همچنین هر فیلمی بیانگر اندیشه و ارائه دهنده نقطه نظر خاص فیلم ساز با استفاده از ابزارهای متفاوت دخل و تصرف فنی و حرفه ای است و حالت بازنمایی، خصوصیت بارز فیلم مستند است .

روزنامه نگاری واقعیت و استناد

انسان ها برای حفاظت از خودشان و ارتباط با دیگران و شناخت و آگاهی از جهان پیرامونشان و افراد گوناگون نیاز به اطلاعات دارند .

روزنامه نگاری ابرازی است منظم که با فراهم آوردن اخبار و اطلاعات رسالت خود را بدرستی انجام می دهد.

در طی سالیان متمادی چیزی که در روزنامه نگاری تغییر نکرده است، هدف آن و ارائه اطلاعات  و آگاهی به صورت صحیح  و درست بوده .

بعد از آن در قرن بیستم با اختراع تلویزیون و رادیو این ویژگی به آن ها هم منتقل شد و به هین دلیل به عنوان پیشینه تلویزیون مستند باید مطالعه نمود. از اجزای اصلی روزنامه نگاری می توان به بازگو کردن واقعیت و پایبندی به صحت مطالب اشاره کرد پس جوهره اصلی روزنامه نگاری تایید صحت و اعتبار واقعیت است . و همین وجه تمایز روزنامه نگاری از سرگرمی تبلیغات و داستان گویی است . ویژگی مشترک فیلم مستند و روزنامه نگاری اصل واقعیت رخداد و ارائه آن است .

اولین نمونه های فیلم مستند

جان گریسون فیلم ساز انگلیسی پدر مستند سازی در دهه ۱۹۲۰ است. مهمترین کار او نقد فیلم موانا ساخته رابرت فلاهرتی در سال ۱۹۲۶ می باشد. در اینجا بود که گریسون از واژه مستند استفاده کرد گریسون برای توصیف فیلم سازی واقعیت بنیاد؛ بازی و بازسازی دو محور اساسی مورد اشاره ی گریسون از تفسیر خلاقانه واقعیت است جان گریسون در فیلم پست شبانه صحنه هایی را که نمی توانست بر روی قطار فیلمبرداری کند دوباره در استودیو بازسازی کرد.

رابرت فلاهرتی در سال ۱۹۲۹ فیلم معروف نانوک شمالی رو ساخت .

در اتحادیه جماهیر شوروی ژیگا ورتوف در سال ۱۹۲۶ بیانیه سینما- چشم و فیلم های خبری سینما – حقیقت را ارایه می دهد .

اما او هم با فیلم مردی با دوربین فیلم برداری ثابت کرد که دست به انتخاب می زند و به دنبال ارائه ساختار بیانی است و برای اینکار از فاصله گذاری استفاده می کند .

در آلمان لنی رینشتال اثر” پیروزی اراده” ۱۹۳۱در قالب تبلیغی برای هیتلر می سازد و بدون هیچ تغییری  فقط برای مشاهده ساخته شده است. پیروزی اراده این حس را به ما القا می کند که صادقانه به ضبط وقایع تاریخی پرداخته است .

درهلند یوریس ایونس با فیلم” باران” ۱۹۲۹ بیانی شاعرانه و احساسی از یک رگبار تابستانی را ارائه می دهد .

همچنین یوریس ایونس با فیلم “خاک اسپانیا” بر ضد فرانکو که در اسپانیا کشتار می کرد، فیلمی انقلابی و جانبدارانه ساخت .

ژان میتوری با فیلم “پاسیفیک ۲۳۱” از قدرت و سرعت لوکوموتیو بخار با تاکید برریتم و فرم یادگاری شاعرانه بوجود می آورد.ارنست همینگتوی گفتار متن این فیلم رو نوشت و ژان زنور و اورسن ولز گویندگیش رو کردند  و بدین ترتیب سبک صدای پنهان یا صدای راوی شکل گرفت .

در گذر زمان فیلم مستند بار ها و بارها توسط فیلم سازان و تماشاگران فیلم های مستند تعریف شده است .

چرا ما اولین نمونه ها را برای تعریف مستند استفاده می کنیم؟ زیرا ویژگی های برجسته مستند را مطرح می کند.

عدم تعریف واضح از فیلم مستند تا حد زیادی بخاطر این است که این تعاریف در طول زمان تغییر کردند. و هیچ تعریفی نیست تا بتواند در یک زمان تمام فیلم های مستند رو در خودش بگنجاند .

سرانجام در سال ۱۹۴۸  “اتحادیه جهانی سینمای مستند” این واژه را تصویب و آن را چنین تعریف کرد :
“ضبط سینمایی هر جنبه ای از واقعیت که با فیلم برداری واقعی و بدون دستکاری ، یا با بازسازی وفادارانه و معقول رویدادها ، روی فیلم ، به هدف گسترش بخشیدن به دانش و درک مردم و ارائه مسائل و راه حل های آنان به عینی ترین و واقعی ترین صورت ممکن انجام شده باشد .”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *